از درس تا بازی
درس وسرگرمی
 
 

دوره فلزات بعد از عصر حجر و از حدود ۶ تا ۷ هزار سال قبل از هجرت آغاز شده‌است. شاید مس اولین فلزی است که بطور خالص و طبیعی و جدا از مواد معدنی مورد استفاده بشر قرار گرفته‌است. انواع سنگهای مس از ظاهری فلزی با رنگهای مختلف مانند نیلی، لاجوردی، سبز، طلایی و سرخ برخوردار هستند. این امر می‌تواند یکی از عوامل توجه بشر اولیه به ترکیبات حاوی مس باشد.

برخی معتقدند که گویا اولین بار ذرات طلا که در کنار ماسه‌های کنار رودخانه‌ها پراکنده بودند، توسط بشر شناسایی شدند. مصریان و شاید هندیان بیشتر از سایر ملل در استخراج طلا از سنگهای آن توفیق داشتند، اما در ایران از دوره هخامنشی، آثار متعددی از طلا و نقره خصوصا در کنار رود جیحون و در شهر همدان کشف شده‌است. با گذشت زمان فلزات دیگری مانند نقره، سرب، آنتیموان و قلع نیز کشف شدند و بشر توانست با استفاده از آتش، ذوب فلزات را تجربه نموده و آلیاژهای مختلف را بدست آورد. به عنوان مثال، از مخلوط کردن قلع و مس، مفرغ بدست آمد و به این ترتیب عصر مفرغ شروع شد.

در عصر حاضر می‌توان متالورژی را مادر صنعت دانست. در دنیایی صنعتی امروز بی شک اگر آلیاژهای خاص و کاربر با کمک علم متالورژی به وجود نمی‌آمد هم اکنون ما شاهد خیلی از پیشرفت‌های بشر نبودیم.

 

منبع: ویکی‌پدیا =دانشنامه آزاد


ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:, :: 20:1 :: توسط : ساجد بهبهانی

اتحاد جماهیر شوروی آن زمان موشکی با نام «اسپونیک» (Spotnik) را به فضا می‌فرستد و نشان می‌دهد دارای قدرتی است که می‌تواند شبکه‌های ارتباطی آمریکا را توسط موشک‌های بالستیک و دوربرد خود از بین ببرد. آمریکایی‌ها در پاسخگویی به این اقدام روس‌ها، موسسه پروژه‌های تحقیقی پیشرفته “ARPA” را به‌وجود آوردند. هدف از تاسیس چنین موسسه‌ای پژوهش و آزمایش برای پیدا کردن روشی بود که بتوان از طریق خطوط تلفنی، کامپیوترها را به هم مرتبط نمود. به طوری که چندین کاربر بتوانند از یک خط ارتباطی مشترک استفاده کنند. در اصل شبکه‌ای بسازند که در آن داده‌ها به صورت اتوماتیک بین مبدا و مقصد حتی در صورت از بین رفتن بخشی از مسیرها جابه‌جا و منتقل شوند. در اصل هدف “ARPA” ایجاد یک شبکه اینترنتی نبود و فقط یک اقدام احتیاطی در مقابل حمله احتمالی موشک‌های اتمی دوربرد بود. هر چند اکثر دانش امروزی ما درباره شبکه به‌طور مستقیم از طرح آرپانت “ARPPA NET” گرفته شده‌است. شبکه‌ای که همچون یک تار عنکبوت باشد و هر کامپیوتر ان از مسیرهای مختلف بتواند با همتایان خود ارتباط دااشته باشد واگر اگر یک یا چند کامپیوتر روی شبکه یا پیوند بین انها از کار بیافتاد بقیه باز هم بتوانستند از مسیرهای تخریب نشده با هم ارتباط بر قرار کنند.

این ماجرا با وجودی که بخشی از حقایق به‌وجود آمدن اینترنت را بیان می‌کند اما نمی‌تواند تمام واقعیات مربوط به آن را تشریح کند. باید بگوییم افراد مختلفی در تشکیل اینترنت سهم داشته‌اند آقای “Paul Baran” یکی از مهمترین آنهاست. آقای باران که در دوران جنگ سرد زندگی می‌کرد می‌دانست که شبکه سراسری تلفن آمریکا توانایی مقابله با حمله اتمی شوروی سابق را ندارد. مثلا اگر رییس جمهور وقت آمریکا حمله اتمی متقابل را دستور دهد، باید از یک شبکه تلفنی استفاده می‌کرد که قبلا توسط روس‌ها منهدم شده بود. در نتیجه طرح یک سیستم مقاوم در مقابل حمله اتمی روس‌ها ریخته شد.آقای باران (Baran) تشکیل و تکامل اینترنت را به ساخت یک کلیسا تشبیه کرد و معتقد بود، طی سال‌های اخیر هر کس سنگی به پایه‌ها و سنگ‌های قبلی بنا اضافه می‌کند و انجام هر کاری وابسته به کارهای انجام شده قبلی است. بنابراین نمی‌توان گفت، کدام بخش از کار مهمترین بخش کار بوده‌است و در کل پیدایش اینترنت نتیجه کار و تلاش گروه کثیری از دانشمندان است. داستان پیدایش اینترنت با افسانه و واقعیت در هم آمیخته شده‌است.

در اوایل دهه ۶۰ میلادی آقای باران طی مقالاتی پایه کار اینترنت امروزی را ریخت. اطلاعات و داده‌ها به صورت قطعات و بسته‌های کوچکتری تقسیم و هر بسته با آدرسی که به آن اختصاص داده می‌شود به مقصد خاص خود فرستاده می‌شود. به این ترتیب بسته‌ها مانند نامه‌های پستی می‌توانند از هر مسیری به مقصد برسند. زیرا آنها شامل آدرس فرستنده و گیرنده هستند و در مقصد بسته‌ها مجددا یکپارچه می‌شوند و به صورت یک اطلاعات کامل درمی‌آیند.

آقای باران (Baran) طی مقالاتی اینچنینی ساختمان و ساختار اینترنت را پیش‌گویی کرد. او از کار سلول‌های مغزی انسان به عنوان الگو استفاده کرد، او معتقد بود: وقتی سلول‌های مغزی از بین بروند، شبکه عصبی از آنها دیگر استفاده نمی‌کند و مسیر دیگری را در مغز انتخاب می‌کند. از دیدگاه وی این امکان وجود دارد که شبکه‌ای با تعداد زیادی اتصالات برای تکرار ایجاد شوند تا در صورت نابودی بخشی از آن، همچنان به صورت مجموعه‌ای به هم پیوسته کار کند. تا نیمه دهه ۶۰ میلادی کسی به نظرات او توجه‌ای نکرد. تا اینکه در سال ۱۹۶۵ نیروی هوایی آمریکا و«آزمایشگاه‌های بل» به نظرات او علاقه‌مند شدند و پنتاگون با سرمایه‌گذاری در طراحی و ساخت شبکه‌ای براساس نظریات او موافقت کرد.

ولی آقای باران (Baran) بنابر دلایلی حاضر با همکاری با نیروی هوایی آمریکا نشد. در این میان دانشمندی با نام تیلور (Tailon) وارد موسسه آرپا (ARPA) شد. او مستقیما به آقای هرتسفلد رییس موسسه پیشنهاد کرد: (ARPA) آرپا هزینه ایجاد یک شبکه آزمایشی کوچک با حداقل چهار گره را تامین کند که بودجه آن بالغ بر یک میلیون دلار می‌شد. با این پیشنهاد تیلور تجربه‌ای را آغاز کرد که منجر به پیدایش اینترنت امروزی شد. او موفق شد در سال ۱۹۶۶، دو کامپیوتر را در شرق و غرب آمریکا به هم متصل کند. با این اتصال انقلابی در نحوه صدور اطلاعات در دنیای ارتباطات رخ داد که نتیجه آن را امروز همگی شاهد هستیم. این شبکه به بسته‌هایی (packet) از داده‌ها که به وسیله کامپیوترهای مختلف ارسال می‌شدند اتکا داشت. پس از انکه ازمایشها سودمندی انرا مشخص کردند سایر بخش‌های دولتی و دانشگاهها پژوهشی تمایل خود را به وصل شدن به ان اعلام کردند . ارتباطات الکترونیکی به صورت روشی موثر برای دانشمندان و دیگران به منظور استفاده مشترک از داده‌ها در امد. در همان زمان که ARPAnet در حال رشد بود تعدادی شبکه پوشش محلی (LAN) در نقاط مختلف آمریکا به وجود امد. مدیران LANها نیز به وصل کردن کامپیوترهای شبکه‌های خود به شبکه‌های بزرگتر اقدام کردند . پروتوکل اینترنت ARPAnet IP زبان استاندارد حکمفرما برای برقراری ارتباط کامپیوترهای شبکه‌های مختلف به یکدیگر شد.تاریخ تولد اینترنت به طور رسمی اول سپتامبر ۱۹۶۹ اعلام شده‌است. زیرا که اولین “IMP” در دانشگاه “UCLA” واقع در سانتاباربارا در این تاریخ بارگذاری شده‌است.

از اوایل دهه ۱۹۹۰ رشد استفاده از اینترنت به صورت تصاعدی افزایش یافت . یکی از علل چنین استقبالی ابزار جستجویی مانند Gopher و archie بوده‌است اما اینها در سال ۱۹۹۱ تحت تاثیر word wide web قرار گرفتند که به وسیله CERN یا ازمایشگاه فیزیک هسته‌ای اروپا ساخته شد . با ان که اینترنت از ابتدا طوری بود که مبادله اطلاعات برای تازه واردان بسیار ساده باشد. بزرگترین جهش در وب در سال ۱۹۹۳ با عرضه نرم‌افزار موزاییک mosaic که نخستین برنامه مرورگر وب گرافیکی بود به وجود امد. برنامه موزاییک محصول تلاش دانشجویان و استادان بخش "مرکز ملی کاربردهای ابر کامپیوتر " در دانشگاه ایلینویز آمریکا بود. برای نخستین بار موزاییک امکانات اشاره و کلیک (به وسیله موش) را فراهم کرد. کاربران می‌توانستند صفحات وب (web page) یا مجموعه‌ای از متن و گرافیک را کنار هم بگذارند تا هر کسی که میخواست انها را بتواند روی اینترنت ببیند. وقتی با موش روی کلمه‌ها یا تصاویر خاصی که hyper link نامیده می‌شد کلیک می‌کردند برنامه موزاییک به طور خود کار یک صفحه دیگر باز می‌کرد که به کلمه یا تصویر خاص و کلیک شده اختصاص داشت. بهترین بخش این سیستم انجا بود که hyper linkها می‌توانستند به صفحاتی روی همان کامپیوتر یا هر کامپیوتر دیگر اینترنت با خدمات وب اشاره کنند. صفحات وب هر روز متولد می‌شدند و مفهوم موج سواری یا surfing روی وب متولد شد. اواسط سال ۱۹۹۴ سه میلیون کامپیوتر به اینترنت وصل شده بود و در ان هنگام اجرای عملیات اهسته نشده بود. صفحات جدید وب که شامل همه چیز از اسناد دولتی تا مدارک شرکت‌ها و مدل‌های جدید لباس بود در سراسر دنیا چندین برابر شد . موزاییک و جانشینان ان مانند navigator محصول شرکت " نت اسکیپ " اینترنت را از قلمرو علمی به میان مردم اوردند. طبق اخرین امار ۵۱ درصد کاربران بعد از سال ۱۹۹۵ وارد این محیط شده‌اند. میلیون‌ها انسانی که از اینترنت استفاده می‌کنند نیازی ندارند که نکات فنی مانند TCP/IP را بدانند . امروزه شرکتهای خدمات دهنده اینترنت یا ISP این کار را به عهده دارند.رشد روز افزون ان و ساده تر شدن استفاده ان همچنان ادامه دارد . هر چه تعداد مردم بیشتری به اینترنت رجوع کنند تعداد شرکت‌های سازنده برنامه‌های اینترنت بیشتر می‌شود.با انکه بعضی از عاشقان اینترنت ان را نوعی شیوه زندگی می‌دانند. در نظر بیشتر کاربران منبع سرگرمی اطلاعات است ولی بیشترین مصرف ان پست الکترونیکی یا همان email است که یکی از ابزارهای ارتباطی کار امد به شمار می‌رود. پیامها از کامپیوتری به کامپیوتر دیگر با سرعت پرواز می‌کنند و منتظر میمانند تا شخص فرصت خواندن انها را پیدا کند . وب امکانات خوبی برای کپی از نرم‌افزارهای مجاز از لحاظ کپی فراهم میسازد. وقتی که می‌بینیم که در مدت کوتاهی اینترنت به چنین رشدی نایل آمده است، مطمئنا دشوار خواهد بود که آینده او را پیش بینی کنیم. طبق نظر کارشناسان ماهانه ۱۰ درصد به تعداد کاربران اینترنت افزوده می‌شود ولی تعداد دقیق کاربران که روزانه از آن استفاده می‌کنند مشخص نیست. هرچند که پاره‌ای از کارشناسان تعداد آنها را تا ۹۰۰ میلیون نفر حدس می‌زنند. تعداد رسمی کاربران اینترنتی را در سال ۲۰۰۰ کارشناسان ۵۰۰ میلیون نفر اعلام کرده بودند.

قطعا در سال‌های آینده تحولات شگرفی را در زمینه شبکه‌های اینترنتی شاهد خواهیم بود. به‌وسیله اینترنت انسان به راه‌های جدیدی دست پیدا کرد. در کنار این شانس جدید توسط اینترنت، باید بگوییم خطراتی نیز در رابطه با سیاست و اقتصاد و علم به دنبال خواهد داشت. فرم امروزی اینترنت مدیون همکاری تمام کاربران اینترنت در سرتاسر گیتی است که با این تصور که اطلاعات موجود در سطح جهان را به راحتی با یکدیگر مبادله کنند. این تصوری بود که آقای باران(Baran) از اینترنت داشت و امیدواریم در آینده نیز تکامل اینترنت در این مسیر باشد.

ترسیمی از وب‌گاه‌هایی که تنها ۰٫۰۰۰۱٪ از فضای WWWشبکه جهانی اینترنت را به خود اختصاص داده‌اند ولی اکثر ترافیک کل شبکه اینترنت را در خود جای داده‌اند.

تاریخچه اینترنت در ایران

سال ۱۳۷۱: تعداد کمی از دانشگاه‌های ایران، از جمله دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه گیلان، توسط مرکز تحقیقات فیزیک نظری و از طریق پروتکل UUCP به اینترنت وصل می‌شوند تا با دنیای خارج ایمیل رد و بدل کنند.

سال ۱۳۷۲ :در سال ۱۳۷۲ هجری شمسی ایران نیز به شبکه اینترنت پیوست. نخستین رایانه‌ای که در ایران به اینترنت متصل شد مرکز تحقیقات فیزیک نظری در ایران بود. در حال حاضر نیز این مرکز یکی از مرکزهای خدمات اینترنت در ایران است .مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات، بعنوان تنها نهاد ثبت اسامی قلمرو [ir.] در ایران به رسمیت شناخته می‌شود. این قلمرو مشخّصه تعیین شده برای هویّت ایران در فضای اینترنت است.

سال ۱۳۷۳ : مؤسسه ندا رایانه تأسیس می‌شود. پس از راه‌اندازی اوّلین بولتن بورد (BBS)، در عرض یک سال نیز اوّلین وب سایت ایرانی داخل ایران را راه‌اندازی می‌کند. همچنین، این مؤسسه روزنامه «همشهری» را به زبان فارسی در اینترنت منتشر می‌کند، که این اوّلین روزنامه رسمی ایرانی در وب محسوب می‌شود. در همین سال به‌دنبال اتصال به اینترنت از طریق ماهواره کانادائی «کد ویژن» (Cadvision)، مؤسسه ندا رایانه فعالیت بازرگانی خود را بعنوان اوّلین شرکت خدمات سرویس اینترنتی (ISP) آغاز می‌کند.

سال ۱۳۷۴ :مجلس ایران تأسیس شرکت «امور ارتباطات دیتا» تحت نظر شرکت مخابرات ایران را تصویب می‌کند و مسؤلیت توسعه خدمات دیتا در سطح کشور را بطور انحصاری در اختیار آن شرکت قرار می‌دهد.

سال ۱۳۷۷ :پروژه یونیکد در ایران با قرارداد شورای عالی انفورماتیک و همکاری بنیاد دانش و هنر واقع در انگلستان و با نظارت و مدیریت فنّی دانشگاه صنعتی شریف تحت عنوان «فارسی وب» آغاز می‌شود. هدف پروژه اینست که با گنجاندن کامل و جامع الفبای فارسی در استاندارد یونیکد، نشر فارسی در کامپیوتر، مخصوصاً اینترنت و وب، استاندارد شود و اصولاً مشکل قلم (فونت)های غیر استاندارد موجود در نرم‌افزارهای ایرانی حل شود.

برگرفته از سایت:ویکی پدیا =دانشنامه آزاد
 


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:اینترنت, :: 18:49 :: توسط : ساجد بهبهانی

زندگینامه حضرت امام حسن عسگري عليه السلام
امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) در سال‌ 232 هجرى‌ در مدينه‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود . مادروالا گهرش‌ سوسن‌ يا سليل‌ زنى‌ لايق‌ و صاحب‌ فضيلت‌ و در پرورش‌ فرزند نهايت‌ مراقبت‌ راداشت‌ ، تا حجت‌ حق‌ را آن‌ چنان‌ كه‌ شايسته‌ است‌ پرورش‌ دهد . اين‌ زن‌ پرهيزگار در سفرى‌ كه‌ امام‌ عسكرى‌ (ع‌) به‌ سامرا كرد همراه‌ امام‌ بود و در سامرا از دنيا رحلت‌ كرد . كنيه‌ آن‌ حضرت‌ ابامحمد بود .


صورت‌ و سيرت‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌)
امام‌ يازدهم‌ صورتى‌ گندمگون‌ و بدنى‌ در حد اعتدال‌ داشت‌ . ابروهاى‌ سياه‌كمانى‌ ، چشمانى‌ درشت‌ و پيشانى‌ گشاده‌ داشت‌ . دندانها درشت‌ و بسيار سفيد بود . خالى‌ بر گونه‌ راست‌ داشت‌ . امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) بيانى‌ شيرين‌ و جذاب‌ و شخصيتى‌ الهى‌ باشكوه‌ و وقار و مفسرى‌ بى‌نظير براى‌ قرآن‌ مجيد بود . راه‌ مستقيم‌ عترت‌ و شيوه‌ صحيح‌ تفسير قرآن‌ را به‌ مردم‌ و به‌ ويژه‌ براى‌ اصحاب‌ بزرگوارش‌ - در ايام‌ عمر كوتاه‌ خود - روشن‌ كرد .


دوران‌ امامت‌
به‌ طور كلى‌ دوران‌ عمر 29 ساله‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) به‌ سه‌ دوره‌ تقسيم‌مى‌گردد : دوره‌ اول‌ 13 سال‌ است‌ كه‌ زندگى‌ آن‌ حضرت‌ در مدينه‌ گذشت‌ . دوره‌ دوم‌ 10 سال‌ در سامرا قبل‌ از امامت‌ .
دوره‌ سوم‌ نزديك‌ 6 سال‌ امامت‌ آن‌ حضرت‌ مى‌باشد . دوره‌ امامت‌ حضرت‌ عسكرى‌ (ع‌) با قدرت‌ ظ‌اهرى‌ بنى‌ عباس‌ رو در روى‌ بود . خلفايى‌ كه‌ به‌ تقليد هارون‌ در نشان‌ دادن‌ نيروى‌ خود بلندپروازيهايى‌ داشتند . امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) از شش‌ سال‌ دوران‌ اقامتش‌ ، سه‌ سال‌ را در زندان‌ گذرانيد . زندانبان‌ آن‌ حضرت‌ صالح‌ بن‌ وصيف‌ دو غلام‌ ستمكار را بر امام‌ گماشته‌
بود ، تا بتواند آن‌ حضرت‌ را - به‌ وسيله‌ آن‌ دو غلام‌ - آزار بيشترى‌ دهد ، اما آن‌ دو غلام‌ كه‌ خود از نزديك‌ ناظ‌ر حال‌ و حركات‌ امام‌ بودند تحت‌ تأثير آن‌ امام‌ بزرگوار قرار گرفته‌ به‌ صلاح‌ و خوش‌ رفتارى‌ گراييده‌ بودند . وقتى‌ از اين‌ غلامان‌ جوياى‌ حال‌ امام‌ شدند ، مى‌گفتند اين‌ زندانى‌ روزها روزه‌دار است‌ و شبها تا بامداد به‌ عبادت‌ و راز و نياز با معبود خود سرگرم‌ است‌ و با كسى‌ سخن‌ نمى‌گويد .
عبيدالله‌ خاقان‌ وزير معتمد عباسى‌ با همه‌ غرورى‌ كه‌ داشت‌ وقتى‌ با حضرت‌ عسكرى‌ ملاقات‌ مى‌كرد به‌ احترام‌ آن‌ حضرت‌ برمى‌خاست‌ ، و آن‌ حضرت‌ را بر مسند خود مى‌نشانيد . پيوسته‌ مى‌گفت‌ : در سامره‌ كسى‌ را مانند آن‌ حضرت‌ نديده‌ام‌ ، وى‌ زاهدترين‌ و داناترين‌ مردم‌ روزگار است‌ . پسر عبيدالله‌ خاقان‌ مى‌گفت‌ : من‌ پيوسته‌ احوال‌ آن‌ حضرت‌ را از مردم‌ مى‌پرسيدم‌ . مردم‌ را نسبت‌ به‌ او متواضع‌ مى‌يافتم‌ . مى‌ديدم‌ همه‌ مردم‌ به‌ بزرگواريش‌ معترفند و دوستدار او مى‌باشند . با آنكه‌ امام‌ (ع‌) جز با خواص‌ شيعيان‌ خود آميزش‌ نمى‌فرمود ، دستگاه‌ خلافت‌ عباسى‌ براى‌ حفظ آرامش‌ خلافت‌ خود بيشتر اوقات‌ ، آن‌ حضرت‌ را زندانى‌ و ممنوع‌ از معاشرت‌ داشت‌ .
" از جمله‌ مسائل‌ روزگار امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) يكى‌ نيز اين‌ بود كه‌ از طرف‌ خلافت‌ وقت‌ ، اموال‌ و اوقات‌ شيعه‌ ، به‌ دست‌ كسانى‌ سپرده‌ مى‌شد كه‌ دشمن‌ آل‌ محمد (ص‌) و جريانهاى‌ شيعى‌ بودند ، تا بدين‌ گونه‌ بنيه‌ مالى‌ نهضت‌ تقويت‌ نشود .
چنانكه‌ نوشته‌اند كه‌ احمد بن‌ عبيدالله‌ بن‌ خاقان‌ از جانب‌ خلفا ، والى‌ اوقاف‌ و صدقات‌ بود در قم‌ ، و او نسبت‌ به‌ اهل‌ بيت‌ رسالت‌ ، نهايت‌ مرتبه‌ عداوت‌ را داشت‌ " . " نيز اصحاب‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ ، متفرق‌ بودند و امكان‌ تمركز براى‌ آنان‌ نبود ، كسانى‌ چون‌ ابوعلى‌ احمد بن‌ اسحاق‌ اشعرى‌ در قم‌ و ابوسهل‌ اسماعيل‌ نوبختى‌ در بغداد مى‌زيستند ، فشار و مراقبتى‌ كه‌ دستگاه‌ خلافت‌ عباسى‌ ، پس‌ از شهادت‌ حضرت‌ رضا (ع‌) معمول‌ داشت‌ ، چنان‌ دامن‌ گسترده‌ بود كه‌ جناح‌ مقابل‌ را با سخت‌ترين‌ نوع‌ درگيرى‌ واداشته‌ بود . اين‌ جناح‌ نيز طبق‌ ايمان‌ به‌ حق‌ و دعوت‌ به‌
اصول‌ عدالت‌ كلى‌ ، اين‌ همه‌ سختى‌ را تحمل‌ مى‌كرد ، و لحظه‌اى‌ از حراست‌ ( و نگهبانى‌ ) موضع‌ غفلت‌ نمى‌كرد " .
اينكه‌ گفتيم‌ : حضرت‌ هادى‌ (ع‌) و حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) هم‌ از سوى‌ دستگاه‌ خلافت‌ تحت‌ مراقبت‌ شديد و ممنوع‌ از ملاقات‌ با مردم‌ بودند و هم‌ امامان‌ بزرگوار ما - جز با ياران‌ خاص‌ و كسانى‌ كه‌ براى‌ حل‌ مشكلات‌ زندگى‌ مادى‌ و دينى‌ خود به‌ آنها مراجعه‌ مى‌نمودند - كمتر معاشرت‌ مى‌كردند به‌ جهت‌ آن‌ بود كه‌ دوران‌ غيبت‌ حضرت‌ مهدى‌ (ع‌) نزديك‌ بود ، و مردم‌ مى‌بايست‌ كم‌كم‌ بدان‌ خو گيرند ، و جهت‌ سياسى‌ و حل‌ مشكلات‌ خود را از اصحاب‌ خاص‌ كه‌ پرچمداران‌ مرزهاى‌ مذهبى‌ بودند بخواهند ، و پيش‌ آمدن‌ دوران‌ غيبت‌ در نظر آنان‌ عجيب‌ نيايد . بارى‌ ، امام‌ حسن‌
عسكرى‌ (ع‌) بيش‌ از 29 سال‌ عمر نكرد ولى‌ در مدت‌ شش‌ سال‌ امامت‌ و رياست‌ روحانى‌ اسلامى‌ ، آثار مهمى‌ از تفسير قرآن‌ و نشر احكام‌ و بيان‌ مسائل‌ فقهى‌ و جهت‌ دادن‌ به‌ حركت‌ انقلابى‌ شيعيانى‌ كه‌ از راههاى‌ دور براى‌ كسب‌ فيض‌ به‌ محضر امام‌ (ع‌) مى‌رسيدند بر جاى‌ گذاشت‌ .
در زمان‌ امام‌ يازدهم‌ تعليمات‌ عاليه‌ قرآنى‌ و نشر احكام‌ الهى‌ و مناظ‌رات‌ كلامى‌ جنبش‌ علمى‌ خاصى‌ را تجديد كرد ، و فرهنگ‌ شيعى‌ - كه‌ تا آن‌ زمان‌ شناخته‌ شده‌ بود - در رشته‌هاى‌ ديگر نيز مانند فلسفه‌ و كلام‌ باعث‌ ظ‌هور مردان‌ بزرگى‌ چون‌ يعقوب‌ بن‌ اسحاق‌ كندى‌ ، كه‌ خود معاصر امام‌ حسن‌ عسكرى‌ بود و تحت‌ تعليمات‌ آن‌ امام‌ ، گرديد .
در قدرت‌ علمى‌ امام‌ (ع‌) - كه‌ از سرچشمه‌ زلال‌ ولايت‌ و اهل‌ بيت‌ عصمت‌ مايه‌ گرفته‌ بود - نكته‌ها گفته‌اند . از جمله‌ : همين‌ يعقوب‌ بن‌ اسحاق‌ كندى‌ فيلسوف‌ بزرگ‌ عرب‌ كه‌ دانشمند معروف‌ ايرانى‌ ابونصر فارابى‌ شاگرد مكتب‌ وى‌ بوده‌ است‌ ، در مناظ‌ره‌ با آن‌ حضرت‌ درمانده‌ گشت‌ و كتابى‌ را كه‌ بر رد قرآن‌ نوشته‌ بود سوزانيد و بعدها از دوستداران‌ و در صف‌ پيروان‌ آن‌ حضرت‌ درآمد .


شهادت‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌)
شهادت‌ آن‌ حضرت‌ را روز جمعه‌ هشتم‌ ماه‌ ربيع‌ الاول‌ سال‌ 260 هجرى‌ نوشته‌اند .در كيفيت‌ وفات‌ آن‌ امام‌ بزرگوار آمده‌ است‌ : فرزند عبيدالله‌ بن‌ خاقان‌ گويد روزى‌ براى‌ پدرم‌ ( كه‌ وزير معتمد عباسى‌ بود ) خبر آوردند كه‌ ابن‌ الرضا - يعنى‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ - رنجور شده‌ ، پدرم‌ به‌ سرعت‌ تمام‌ نزد خليفه‌ رفت‌ و خبر را به‌ خليفه‌ داد . خليفه‌ پنج‌ نفر از معتمدان‌ و مخصوصان‌ خود را با او همراه‌ كرد . يكى‌ از ايشان‌ نحرير خادم‌ بود كه‌ از محرمان‌ خاص‌ خليفه‌ بود ، امر كرد ايشان‌ را كه‌ پيوسته‌ ملازم‌ خانه‌ آن‌ حضرت‌ باشند ، و بر احوال‌ آن‌ حضرت‌ مطلع‌ گردند . و طبيبى‌ را مقرر كرد كه‌ هر بامداد و پسين‌ نزد آن‌ حضرت‌ برود ، و از احوال‌ او آگاه‌ شود . بعد از دو روز براى‌ پدرم‌ خبر آوردند كه‌ مرض‌ آن‌ حضرت‌ سخت‌ شده‌ است‌ ، و ضعف‌ بر او مستولى‌ گرديده‌ . پس‌ بامداد سوار شد ، نزد آن‌ حضرت‌ رفت‌ و اطبا را - كه‌ عموما اطباى‌ مسيحى‌ و يهودى‌ در آن‌ زمان‌ بودند - امر كرد كه‌ از خدمت‌ آن‌ حضرت‌ دور نشوند و قاضى‌ القضات‌ ( داور داوران‌ ) را طلبيد و گفت‌ ده‌ نفر از علماى‌ مشهور را حاضر گردان‌ كه‌ پيوسته‌ نزد آن‌ حضرت‌ باشند . و اين‌ كارها را براى‌ آن‌ مى‌كردند كه‌ آن‌ زهرى‌ كه‌ به‌ آن‌ حضرت‌ داده‌ بودند بر مردم‌ معلوم‌ نشود و نزد مردم‌ ظ‌اهر سازند كه‌ آن‌ حضرت‌ به‌ مرگ‌ خود از دنيا رفته‌ ، پيوسته‌ ايشان‌ ملازم‌ خانه‌ آن‌ حضرت‌ بودند تا آنكه‌ بعد از گذشت‌ چند روز از ماه‌ ربيع‌ الاول‌ سال‌ 260 ه . ق‌ آن‌ امام‌ مظلوم‌ در سن‌ 29 سالگى‌ از دار فانى‌ به‌ سراى‌ باقى‌ رحلت‌ نمود . بعد از آن‌ خليفه‌ متوجه‌ تفحص‌ و تجسس‌ فرزند حضرت‌ شد ، زيرا شنيده‌ بود كه‌ فرزند آن‌ حضرت‌ بر عالم‌ مستولى‌ خواهد شد ، و اهل‌ باطل‌ را منقرض‌ خواهد كرد ... تا دو سال‌
تفحص‌ احوال‌ او مى‌كردند ... .
اين‌ جستجوها و پژوهشها نتيجه‌ هراسى‌ بود كه‌ معتصم‌ عباسى‌ و خلفاى‌ قبل‌ و بعد از او - از طريق‌ روايات‌ مورد اعتمادى‌ كه‌ به‌ حضرت‌ رسول‌ الله‌ (ص‌) مى‌پيوست‌ ، شنيده‌ بودند كه‌ از نرگس‌ خاتون‌ و حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ فرزندى‌ پاك‌ گهر ملقب‌ به‌ مهدى‌ آخر الزمان‌ - همنام‌ با رسول‌ اكرم‌ (ص‌) ولادت‌ خواهد يافت‌ و تخت‌ ستمگران‌ را واژگون‌ و به‌ سلطه‌ و سلطنت‌ آنها خاتمه‌ خواهد داد . بدين‌ جهت‌ به‌ بهانه‌هاى‌ مختلف‌ در خانه‌ حضرت‌ عسكرى‌ (ع‌) رفت‌ و آمد بسيار مى‌كردند ، و جستجو مى‌نمودند تا از آن‌ فرزند گرامى‌ اثرى‌ بيابند و او را نابود سازند .
به‌ راستى‌ داستان‌ نمرود و فرعون‌ در ظ‌هور حضرت‌ ابراهيم‌ (ع‌) و حضرت‌ موسى‌ (ع‌) تكرار مى‌شد . حتى‌ قابله‌هايى‌ را گماشته‌ بودند كه‌ در اين‌ كار مهم‌ پى‌ جويى‌
كنند . اما خداوند متعال‌ - چنانكه‌ در فصل‌ بعد خواهيد خواند - حجت‌ خود را از گزند دشمنان‌ و آسيب‌ زمان‌ حفظ كرد ، و همچنان‌ نگاهدارى‌ خواهد كرد تا مأموريت‌ الهى‌ خود را انجام‌ دهد .
بارى‌ ، علت‌ شهادت‌ آن‌ حضرت‌ را سمى‌ مى‌دانند كه‌ معتمد عباسى‌ در غذا به‌ آن‌ حضرت‌ خورانيد و بعد ، از كردار زشت‌ خود پشيمان‌ شد . بناچار اطباى‌ مسيحى‌ و يهودى‌ كه‌ در آن‌ زمان‌ كار طبابت‌ را در بغداد و سامره‌ به‌ عهده‌ داشتند ، به‌ ويژه‌ در مأموريتهايى‌ كه‌ توطئه‌ قتل‌ امام‌ بزرگوارى‌ مانند امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) در ميان‌ بود ، براى‌ معالجه‌ فرستاد . البته‌ از اين‌ دلسوزيهاى‌ ظ‌اهرى‌ هدف‌ ديگرى‌ داشت‌ ، و آن‌ خشنود ساختن‌ مردم‌ و غافل‌ نگهداشتن‌ آنها از حقيقت‌ ماجرا بود .
بعد از آگاه‌ شدن‌ شيعيان‌ از خبر درگذشت‌ جانگداز حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) شهر سامره‌ را غبار غم‌ گرفت‌ ، و از هر سوى‌ صداى‌ ناله‌ و گريه‌ برخاست‌ . مردم‌ آماده‌ سوگوارى‌ و تشييع‌ جنازه‌ آن‌ حضرت‌ شدند .


ماجراى‌ جانشين‌ بر حق‌ امام‌ عسكرى‌
ابوالاديان‌ مى‌گويد : من‌ خدمت‌ حضرت‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) مى‌كردم‌ . نامه‌هاى‌آن‌ حضرت‌ را به‌ شهرها مى‌بردم‌ . در مرض‌ موت‌ ، روزى‌ من‌ را طلب‌ فرمود و چند امه‌اى‌ نوشت‌ به‌ مدائن‌ تا آنها را برسانم‌ . سپس‌ امام‌ فرمود : پس‌ از پانزده‌ روز باز داخل‌ سامره‌ خواهى‌ شد و صداى‌ گريه‌ و شيون‌ از خانه‌ من‌ خواهى‌ شنيد ، و در آن‌ موقع‌ مشغول‌ غسل‌ دادن‌ من‌ خواهند بود .
ابوالاديان‌ به‌ امام‌ عرض‌ مى‌كند : اى‌ سيد من‌ ، هرگاه‌ اين‌ واقعه‌ دردناك‌ روى‌ دهد ، امامت‌ با كيست‌ ؟
فرمود : هر كه‌ جواب‌ نامه‌ من‌ را از تو طلب‌ كند .
ابوالاديان‌ مى‌گويد : دوباره‌ پرسيدم‌ علامت‌ ديگرى‌ به‌ من‌ بفرما . امام‌ فرمود : هركه‌ بر من‌ نماز گزارد . ابوالاديان‌ مى‌گويد : باز هم‌ علامت‌ ديگرى‌ بگو تا بدانم‌ .
امام‌ مى‌گويد : هر كه‌ بگويد كه‌ در هميان‌ چه‌ چيز است‌ او امام‌ شماست‌ .
ابوالاديان‌ مى‌گويد : مهابت‌ و شكوه‌ امام‌ باعث‌ شد كه‌ نتوانم‌ چيز ديگرى‌ بپرسم‌ . رفتم‌ و نامه‌ها را رساندم‌ و پس‌ از پانزده‌ روز برگشتم‌ . وقتى‌ به‌ در خانه‌ امام‌ رسيدم‌ صداى‌ شيون‌ و گريه‌ از خانه‌ امام‌ بلند بود . داخل‌ خانه‌ امام‌ ، جعفر كذاب‌ برادر امام‌ حسن‌ عسكرى‌ را ديدم‌ كه‌ نشسته‌ ، و شيعيان‌ به‌ او تسليت‌ مى‌دهند
و به‌ امامت‌ او تهنيت‌ مى‌گويند . من‌ از اين‌ بابت‌ بسيار تعجب‌ كردم‌ پيش‌ رفتم‌ و تعزيت‌ و تهنيت‌ گفتم‌ . اما او جوابى‌ نداد و هيچ‌ سؤالى‌ نكرد .
چون‌ بدن‌ مظ‌هر امام‌ را كفن‌ كرده‌ و آماده‌ نماز گزاردن‌ بود ، خادمى‌ آمد و جعفر كذاب‌ را دعوت‌ كرد كه‌ بر برادر خود نماز بخواند . چون‌ جعفر به‌ نماز
ايستاد ، طفلى‌ گندمگون‌ و پيچيده‌ موى‌ ، گشاده‌ دندانى‌ مانند پاره‌ ماه‌ بيرون‌ آمد و رداى‌ جعفر را كشيد و گفت‌ : اى‌ عمو پس‌ بايست‌ كه‌ من‌ به‌ نماز سزاوارترم‌ . رنگ‌ جعفر دگرگون‌ شد . عقب‌ ايستاد . سپس‌ آن‌ طفل‌ پيش‌ آمد و بر پدر نماز گزارد و آن‌ جناب‌ را در پهلوى‌ امام‌ على‌ النقى‌ عليه‌ السلام‌ دفن‌ كرد . سپس‌ رو به‌ من‌ آورد و فرمود : جواب‌ نامه‌ها را كه‌ با تو است‌ تسليم‌ كن‌ . من‌ جواب‌ نامه‌ را
به‌ آن‌ كودك‌ دادم‌ . پس‌ " حاجزوشا " از جعفر پرسيد : اين‌ كودك‌ كه‌ بود ، جعفر گفت‌ : به‌ خدا قسم‌ من‌ او را نمى‌شناسم‌ و هرگز او را نديده‌ام‌ .
در اين‌ موقع‌ ، عده‌اى‌ از شيعيان‌ از شهر قم‌ رسيدند ، چون‌ از وفات‌ امام‌ (ع‌) با خبر شدند ، مردم‌ به‌ جعفر اشاره‌ كردند . چند تن‌ از آن‌ مردم‌ نزد جعفر رفتند و از او پرسيدند : بگو كه‌ نامه‌هايى‌ كه‌ داريم‌ از چه‌ جماعتى‌ است‌ و مالها چه‌ مقدار است‌ ؟ جعفر گفت‌ : ببينيد مردم‌ از من‌ علم‌ غيب‌ مى‌خواهند ! در آن‌ حال‌ خادمى‌ از جانب‌ حضرت‌ صاحب‌ الامر ظ‌اهر شد و از قول‌ امام‌ گفت‌ : اى‌ مردم‌ قم‌ با شما نامه‌هايى‌ است‌ از فلان‌ و فلان‌ و هميانى‌ ( كيسه‌اى‌ ) كه‌ در آن‌ هزار اشرفى‌ است‌ كه‌ در آن‌ ده‌ اشرفى‌ است‌ با روكش‌ طلا .
شيعيانى‌ كه‌ از قم‌ آمده‌ بودند گفتند : هر كس‌ تو را فرستاده‌ است‌ امام‌ زمان‌ است‌ اين‌ نامه‌ها و هميان‌ را به‌ او تسليم‌ كن‌ .
جعفر كذاب‌ نزد معتمد خليفه‌ آمد و جريان‌ واقعه‌ را نقل‌ كرد . معتمد گفت‌ : برويد و در خانه‌ امام‌ حسن‌ عسكرى‌ (ع‌) جستجو كنيد و كودك‌ را پيدا كنيد . رفتند
و از كودك‌ اثرى‌ نيافتند . ناچار " صيقل‌ " كنيز حضرت‌ امام‌ عسكرى‌ (ع‌) را گرفتند و مدتها تحت‌ نظر داشتند به‌ تصور اينكه‌ او حامله‌ است‌ . ولى‌ هرچه‌ بيشتر جستند كمتر يافتند . خداوند آن‌ كودك‌ مبارك‌ قدم‌ را حفظ كرد و تا زمان‌ ما نيز در كنف‌ حمايت‌ حق‌ است‌ و به‌ ظ‌اهر از نظرها پنهان‌ مى‌باشد . درود خداى‌ بزرگ‌ بر او باد . 

بر گرفته از سایت:www.namaye.net


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:امام حسن عسکری(ع), :: 16:27 :: توسط : ساجد بهبهانی

حضرت علی ( ع ) نخستين فرزند خانواده هاشمی است که پدر و مادر او هر دوفرزند هاشم اند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبدمناف مي باشد . خاندان هاشمی از لحاخ فضائل اخلاقی و صفات عاليه انسانی در قبيله قريش و اين طايفه در طوايف عرب ، زبانزد خاص و عام بوده است . فتوت ، مروت ، شجاعت وبسياری از فضايل ديگر اختصاص به بني هاشم داشته است . يک از اين فضيلتها در مرتبه عالی در وجود مبارک حضرت علی ( ع )
موجود بوده است . فاطمه دختر اسد به هنگام درد زايمان راه مسجدالحرام را در پيش گرفت و خود را به ديوار کعبه نزديک ساخت و چنين گفت : " خداوندا ! به تو و پيامبران و کتابهايی که از طرف تو نازل شده اند و نيز به سخن جدم ابراهيم سازنده اين خانه ايمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام کسی که اين خانه را ساخت ، و به حق
( 2 ) " کودکی که در رحم من است ، تولد اين کودک را بر من آسان فرما ! لحظه ای نگذشت که ديوار جنوب شرقی کعبه در برابر ديدگان عباس بن عبدالمطلب و يزيد بن تعف شکافته شد . فاطمه وارد کعبه شد ، و ديوار به هم پيوست . فاطمه تا سه روز در شريفترين مکان گيتی مهمان خدا بود . و نوزاد خويش سه روز پس از سيزدهم رجب سي ام عام الفيل فاطمه ( 3 ) را به دنيا آورد . دختر اسد از همان شکاف ديوار که دوباره گشوده شده بود بيرون آمد و گفت : ( 4 )" پيامی از غيب شنيدم که نامش را " علی " بگذار . "

دوران کودکي
حضرت علی ( ع ) تا سه سالگی نزد پدر و مادرش بسر برد و از آنجا که خداوند مي خواست ايشان به کمالات بيشتری نائل آيد ، پيامبر اکرم ( ص ) وی را از بدو تولد تحت تربيت غير مستقيم خود قرار داد . تا آنکه ، خشکسالی عجيبی در مکه واقع شد . ابوطالب عموی پيامبر ، با چند فرزند با هزينه سنگين زندگی روبرو شد . رسول اکرم ( ص ) با مشورت عموی خود عباس توافق کردند که هر يک از آنان فرزندی از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشايشی در کار ابوطالب باشد . عباس ، جعفر را و پيامبر ( ص ) ، ( 5 ) علی ( ع ) را به خانه خود بردند .
به اين طريق حضرت علی ( ع ) به طور کامل در کنار پيامبر قرار گرفت . علی ( ع ) آنچنان با پيامبر ( ص ) همراه بود ، حتی هرگاه پيامبر از شهر ( 6 )خارج مي شد و به کوه و بيابان مي رفت او را نيز همراه خود مي برد .


بعثت پيامبر ( ص ) و حضرت علی ( ع )
شکی نيست که سبقت در کارهای خير نوعی امتياز و فضيلت است . و خداونددر آيات بسياری بندگانش را به انجام آنها ، و سبقت گرفتن بر يکديگر ( 7 )دعوت فرموده است . از فضايل حضرت علی ( ع ) است که او نخستين فرد ايمان آورنده به پيامبر ( ص ) باشند . ابن ابي الحديد در اين باره مي گويد : بدان که در ميان اکابر و بزرگان و متکلمين گروه " معتزله " اختلافی
نيست که علي بن ابيطالب نخستين فردی است که به اسلام ايمان آورده و پيامبر خدا را تاييد کرده است .

حضرت علی ( ع ) نخستين ياور پيامبر ( ص )
پس از وحی خدا و برگزيده شدن حضرت محمد ( ص ) به پيامبری و سه سال دعوت مخفيانه ، سرانجام پيک وحی فرا رسيد و فرمان دعوت همگانی داده شد . در اين ميان تنها حضرتعلی ( ع ) مجری طرحهای پيامبر ( ص ) در دعوت الهيش و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضيافتی بود که وی برای آشناکردن خويشاوندانش با اسلام و دعوتشان به دين خدا ترتيب داد . در همين ضيافت پيامبر ( ص ) از حاضران سؤوال کرد : چه کسی از شما مرا در اين راه کمک مي کند تا برادر و وصی و نماينده من در ميان شما باشد ؟ فقط علی ( ع ) پاسخ داد : ای پيامبر خدا ! من تو را در اين راه ياری مي کنم پيامبر ( ص ) بعد از سه بار تکرار سؤوال و شنيدن همان جواب فرمود : ای خويشاوندان و بستگان من ، بدانيد که علی ( ع ) برادر و وصی و خليفه پس از من در ميان شماست . از افتخارات ديگر حضرت علی ( ع ) اين است که با شجاعت کامل برای خنثی
کردن توطئه مشرکان مبنی بر قتل رسول خدا ( ص ) در بستر ايشان خوابيد و زمينه هجرت پيامبر ( ص ) را آماده ساخت .


حضرت علی ( ع ) بعد از هجرت
بعد از هجرت حضرت علی ( ع ) و پيامبر ( ص ) به مدينه دو نمونه ازفضايل علی ( ع ) را بيان مي نمائيم :
1 - جانبازی و فداکاری در ميدان جهاد : حضور وی در 26 غزوه از 27غزوه پيامبر ( ص ) و شرکت در سريه های مختلف از افتخارات و فضايل آن حضرت است .
2 - ضبط و کتابت وحی ( قرآن ) کتابت وحی و تنظيم بسياری از اسناد تاريخی و سياسی و نوشتن نامه های تبليغی و دعوتی از کارهای حساس و پرارج امام ( ع ) بود . ايشان آيات قرآن چه مکی و چه مدنی ، را ضبط مي کرد . به همين علت است که وی را از کاتبان وحی
و حافظان قرآن به شمار مي آورند . در اين دوران بود که پيامبر ( ص ) فرمان اخوت و برادری مسلمانان را صادر فرمود و با حضرت علی ( ع ) پيمان برادری و اخوت بست و به حضرت علی ( ع ) فرمود :
" تو برادر من در اين جهان و سرای ديگر هستی . به خدايی که مرا به حق برانگيخته است ...
تو را به برادری خود انتخاب مي کنم ، اخوتی که دامنه آن هر دو جهان ( 8 )را فرا گيرد . "

حضرت علی ( ع ) داماد رسول اکرم ( ص )
عمر و ابوبکر با مشورت با سعد معاذ رئيس قبيله اوس دريافتند جزعلی ( ع ) کسی شايستگی زهرا ( س ) را ندارد . لذا هنگامی که علی ( ع )
در ميان نخلهای باغ يکی از انصار مشغول آبياری بود موضوع را با ايشان در ميان نهادند و ايشان فرمود :
دختر پيامبر ( ص ) مورد ميل و علاقه من است . و به سوی خانه رسول به راه افتاد .
وقتی به حضور رسول اکرم ( ص ) رسيد ، عظمت محضر پيامبر ( ص ) مانع از آن شد که سخنی بگويد ، تا اينکه رسول اکرم ( ص ) علت رجوع ايشان را جويا
شد و حضرت علی ( ع ) با تکيه به فضايل و تقوا و سوابق درخشان خود در اسلام فرمود :
" آيا صلاح مي دانيد که فاطمه را در عقد من درآوريد ؟ " پس از موافقت حضرت زهرا ( س ) آن حضرت به دامادی رسول اکرم ( ص ) نائل آمدند .

غدير خم
پيامبر ( ص ) بعد از اتمام مراسم حج در آخرين سال عمر پربرکتش درراه برگشت در محلی به نام غديرخم در نزديکی جحفه دستور توقف داد ، زيرا
پيک وحی فرمان داده بود که پيامبر ( ص ) بايد رسالتش را به اتمام ( 9 )برساند .
پس از نماز ظهر پيامبر ( ص ) بر بالای منبری از جهاز شتران رفت و فرمود :
" ای مردم ! نزديک است که من دعوت حق را لبيک گويم و از ميان
شما بروم درباره من چه فکر مي کنيد ؟ "
مردم گفتند : " گواهی مي دهيم که تو آيين خدا را تبليغ مي کردی "
پيامبر فرمود : " آيا شما گواهی نمي دهيد که جز خدای يگانه ، خدايی نيست
و محمد بنده خدا و پيامبر اوست ؟ "
مردم گفتند : " آری ، گواهی مي دهيم . "
سپس پيامبر ( ص ) دست حضرت علی ( ع ) را بالا گرفت و فرمود :
" ای مردم ! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان کيست ؟ "
مردم گفتند : " خداوند و پيامبر او بهتر مي دانند . "
سپس پيامبر فرموند :
" ای مردم ! هر کس من مولا و رهبر او هستم ، علی هم مولا و رهبر اوست . "
و اين جمله را سه بار تکرار فرمودند .
بعد مردم اين انتخاب را به حضرت علی ( ع ) تبريک گفتند و با وی بيعت
نمودند .

حضرت علی ( ع ) بعد از رحلت رسول اکرم ( ص )
پس از رحلت رسول اکرم ( ص ) به علت شرايط خاصی که بوجود آمده بود ،حضرت علی ( ع ) از صحنه اجتماع کناره گرفت و سکوت اختيار کرد.
نه در جهادی شرکت مي کرد و نه در اجتماع به طور رسمی سخن مي گفت . شمشير در نيام کرد و به وظايف فردی و سازندگی افراد مي پرداخت .
فعاليتهای امام در اين دوران به طور خلاصه اينگونه است :
1 - عبادت خدا آنهم در شان حضرت علی ( ع )
2 - تفسير قرآن و حل مسائل دينی و فتوای حکم حوادثی که در طول 23سال
زندگی پيامبر ( ص ) مشابه نداشت .
3 - پاسخ به پرسشهای دانشمندان ملل و شهرهای ديگر .
4 - بيان حکم بسياری از رويدادهای نوظهور که در اسلام سابقه نداشت .
5 - حل مسائل هنگامی که دستگاه خلافت در مسائل سياسی و پاره ای از مشکلات
با بن بست روبرو مي شد .
6 - تربيت و پرورش گروهی که از ضمير پاک و روح آماده ، برای سير و سلوک
برخوردار هستند .
7 - کار و کوشش برای تامين زندگی بسياری از بينوايان و درماندگان تا آنجا
که با دست خويش باغ احداث مي کرد و قنات استخراج مي نمود و سپس آنها را
در راه خدا وقف مي نمود .

خلافت حضرت علی ( ع )
در زمان خلافت حضرت علی ( ع ) جنگهای فراوانی رخ داد از جمله صفين ، جمل و نهروان که هر يک پيامدهای خاصی به دنبال داشت .

شهادت امام علی ( ع )
بعد از جنگ نهروان و سرکوب خوارج برخی از خوارج از جمله عبدالرحمان بن ملجم مرادی ، و برک بن عبدالله تميمی و عمروبن بکر تميمی در يکی از شبها
گرد هم آمدند و اوضاع آن روز و خونريزي ها و جنگهای داخلی را بررسی کردند و از نهروان و کشتگان خود ياد کردند و سرانجام به اين نتيجه رسيدند که
باعث اين خونريزی و برادرکشی حضرت علی ( ع ) و معاويه و عمروعاص است . و اگر اين سه نفر از ميان برداشته شوند ، مسلمانان تکليف خود را
خواهنددانست . سپس با هم پيمان بستند که هر يک از آنان متعهد کشتن يکی از سه نفر گردد .
ابن ملجم متعهد قتل امام علی ( ع ) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد کوفه نشستند . آن شب حضرت علی ( ع ) در خانه دخترش
مهمان بودند و از واقعه صبح با خبر بودند ، وقتی موضوع را با دخترش در ميان نهاد ، ام کلثوم گفت : فردا جعده را به مسجد بفرستيد .
حضرت علی ( ع ) فرمود : از قضای الهی نمي توان گريخت . آنگاه کمربند خود را محکم بست و در حالی که اين دو بيت را زمزمه مي کرد عازم مسجد شد .
کمر خود را برای مرگ محکم ببند ، زيرا مرگ تو را ملاقات خواهدکرد .
و از مرگ ، آنگاه که به سرای تو درآيد ( 10 ) . جزع و فرياد مکن
ابن ملجم ، در حالی که حضرت علی ( ع ) در سجده بودند ، ضربتی بر فرق مبارک خون از سر حضرتش در محراب جاری شد و محاسن ( 11 ) آن حضرت وارد ساخت .
شريفش را رنگين کرد . در اين حال آن حضرت فرمود : " فزت و رب الکعبه " به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم سپس آيه 55سوره
طه را تلاوت فرمود :
" شما را از خاک آفريديم و در آن بازتان مي گردانيم و بار ديگر از آن
( 12 ) بيرونتان مي آوريم .
حضرت علی ( ع ) در واپسين لحظات زندگی نيز به فکر صلاح و سعادت مردم بود و به فرزندان و بستگان و تمام مسلمانان چنين وصيت فرمود :
" شما را به پرهيزکاری سفارش مي کنم و به اينکه کارهای خود را منظم کنيد و اينکه همواره در فکر اصلاح بين مسلمانان باشيد .
يتيمان را فراموش نکنيد ، حقوق همسايگان را مراعات کنيد . قرآن را برنامه ی عملی خود قرار دهيد .
نماز را بسيار گرامی بداريد که ستون دين شماست . حضرت علی ( ع ) در 21ماه رمضان به شهادت رسيد و در نجف اشرف به خاک
سپرده شد ، و مزارش ميعادگاه عاشقان حق و حقيقت شد . 

بر گرفته از سایت :www.tebyan.net


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:امام علی(ع), :: 16:24 :: توسط : ساجد بهبهانی

اگرچه اطلاعاتی در مورد ریشه اصلی و حقیقی این ورزش در دست نیست ولی از مطالب جالب و شخصی در مورد تاریخچه آن اطلاع داریم . فوتبال امروزی به تدریج رشد کرده است ولی گفته می شود که نوعی از آن قبل از حضرت مسیح علیه‌السلام بازی می شد . در چین نیز نوعی بازی شبیه به فوتبال در 2500 سال قبل از میلاد مسیح وجود داشت .
عکس های مصریان نیز نوعی بازی شبیه به فوتبال را نشان می دهد ولی در یونان یک بازی به نام اسپیشکیروز به طرز جالبی به فوتبال امروزی شبیه است . فوتبال در سال 1894 از کشور برزیل شروع شد . این ورزش به وسیله ی چارلز میلر برزیلی که اجداد او انگلیسی بودند به مردم برزیل معرفی شد.
در سال 1970 مسابقه ای بین ایتالیا و برزیل برگزار شد . هیچ کس تصور نمی کرد که 800 میلیون نفر از مردم جهان ناظر بر اجرای مسابقه باشند . امروزه اکثر مردم جهان به فوتبال بیشتر از سایر ورزشها می پردازند . فوتبال مدرن از کشور انگلستان سرچشمه گرفته است .
در ابتدا اختلافات عقیده ای بسیاری میان علاقمندان راگبی و فوتبال وجود داشت زیرا راگبی با دست و فوتبال با پا اجرا می شد . این مسئله در سال 1863 زمانی که طرفداران فوتبال شروع به اجرای این ورزش توسط پاها کردند اتفاق افتاد . گروه دیگر انجمن راگبی را تاسیس کردند و بالاخره در سال 1871 این دو رشته ی ورزشی کاملا از یکدیگر جدا شدند . از آن زمان به بعد هر دو رشته پیشرفت های شایانی نموده و طرفداران بسیاری پیدا کردند . فدراسیون بین المللی فوتبال در سال 1904 بنیان گزاری شد .این فدراسیون وظیفه دارد که به نحوه ی اجرای مسابقات نظارت داشته باشد . قوانین فوتبال بدون موافقت و تصویب سایر کشورهای عضو فدراسیون تغییر نمی کند . در سال 1920 بازیکنان فوتبال در مسابقات المپیک بلژیک شرکت کردند و در سال 1930 اولین جام جهانی در کشور اروگوئه برگزار شد
فوتبال در دنیا مقابل چشمان مثل جرقه می ماند . در هر جای دنیا این واژه انگلیسی در زبان های بین المللی به سادگی رسوخ کرده . برای این امر دلیل خوبی است چرا که فوتبال مدرن به وسیله انگلیسی ها اختراع شد . ولی وقتی در آمریکا فوتبال گفته می شود . آمریکائیها فوتبال خشونت بار آمریکایی را استنباط می کنند . به هر جهت این لغت باعث اشتباه در درک معنای واقعی آن میان آمریکاییها شده است .
در تاریخ ریشه این ورزش بدین گونه بوده است :
سربازان چینی در حدود 2000 سال پیش ورزشی می کردند که آن را تسوچو (TSUCHU)می نامیدند . تسو یعنی ضربه زدن با پا و چو یعنی توپ یا هر شی گوی مانند .
در روز تولد امپراطور در مقابل کاخ امپراطوری دو تیم در زمین مسابقه ای که گلی به ارتفاع 90 سانتیمتر داشت بازی می کردند که بازیکنان برای سرگرمی امپراطور و دوستان و مهمانان به بازی می پرداختند . یکی از امپراطوران به حدی این بازی را دوست داشت که یکی از اعضای شورای قضایی وقتی از بازی انتقاد کرد دستور داد سرش را از تنش جدا کنند .
600 سال بعد هم ژاپنی ها یک ورزشی شبیه به فوتبال داشتند که آن را کماری (KEMARI) می نامیدند . البته بازی کماری تدافعی تر از تسوچو چینی بوده است . حتی قبل از چینی ها یونانی ها ورزشی اختراع کرده بودند که آن را هارپاستون (HARPASTON) می نامیدند . البته بازی آن با توپی بود که درونش ماسه و یا شن بوده است . وقتی انگلیسی ها به یونان رفتند ورزشی آوردند به نام هارپاستیوم (HARPASTIUM) که آن هم با توپ بازی می شد و این زمینه ای بود تا فوتبال در انگلیس به مدرنی امروز برسد .
هیچکس دقیقا زمان شروع فوتبال را نمی داند و مورخان تا آنجاییکه نوشته اند در روستاهای انگلیسی حدود 1000 سال قبل بازی با توپ وجود داشته است و بعد از مدتی تیم های مختلف روستایی شروع به مسابقه با هم دادند و ظاهرا شیوه بازی طوری بوده است که تیم ها سعی بر این داشتند توپ را (غالبا از سر تو خالی گاو یا چیزهای شبیه به آن بوده است) به منطقه دفاعی حریف برسانند .
( در انگلیس بیش از 200 سال قبل مردم در خیابان ها فوتبال بازی می کردند )
در قرن 14 این بازی به قدری محبوب شد که پادشاه انگلیس آن را غیر قانونی خواند ولی مردم هیچ توجهی به آن نکردند و جذابیت این بازی به حدی بود که با توجه به غیر قانونی بودنش بخصوص میان روستاییان بازی می شد و مقامات مسئول در سال 1572 مجبور به تسلیم در مقابل خواسته مردم شدند و فوتبال را قانونی اعلام کردند .
250 سال بعد طبقه اشراف رفته رفته به این ورزش روی آوردند و از دیدن و بازی کردن فوتبال لذت می بردند و بالاخره بخاطر نفوذی که در طبقه حاکم داشتند و علاقه و تمایلشان به فوتبال باعث شد که تصمیمی برای پیاده کردن یک شیوه کلاسیک در قوانین فوتبال اتخاد نمایند .
در دهه 1800 میلادی مدرسه های معروف انگلیس این ورزش را به عنوان تفریح محصلین در برنامه درسی گنجانیدند ولی تمامی مدارس از یک قانون خاص در فوتبال پیروی نمی کردند . هر مدرسه قانون مخصوص به خود داشت . سپس در سال 1823 فوتبال به صورت معمول رسمیت یافت و در سال های 1848 و 1862 فوتبال در سطح انگلستان یکپارچه شد و حتی کتابی به نام (ساده ترین ورزش) نوشتن شد که مشتمل بر قوانین اصولی فوتبال آن زمان بود .
(در سال 1850 فوتبال به دوردست ترین شهر های دنیا از قبیل مانیلا در فیلیپین و سایر کشور ها رسید )

برگرفته از سایت: www.daneshnameh.ros.ir


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:فوتبال, :: 16:21 :: توسط : ساجد بهبهانی

واليــبال در سال 1895 ميلادي مطابق با سال 1274 هجری شمسي، توسط ويليام . جی . مورگـان مدیر تربیت بدنی کالج Y.M.C.A در شهر هوليوك ايالت ماسا چوست امريكا ابداع شد که ابتدا مينتونت نام داشت.
مورگان پس از این که دوستش، جیمز نایسمیت، در سال 1891 ورزش بسکتبال را درهمان کالج ابداع کرد، با تلفیق ورزش هایی همچون بسکتبال و تنیس، شالوده ورزشی نو و مفرح را براي دانشجويان خود ریخت که بازي آن با توپی شبیه به توپ بسکتبال از روي توری مثل تور تنیس انجام می گرفت. به همین منظور مورگان با استفاده از تور تنيس روي چمن كه به دو طرف ديوار سالن ورزش بسته مي شد و با استفاده از توئي توپ بسكتبال كه به دليل سبكي وزن به دست ها آسيب نمي رساند ، بازي را شروع كرد و همین شروع کافی بود تا این ورزش به سرعت از یک کالج به کالج دیگر و از شهری به شهر دیگر معرفی و منتقل شود. تا جایی که پس از یک سال (1896) مردم اکثر ایالت های امریکا با آن اشنا شده بودند. در همین سال کمیته بین المللی ورزش کالج از مورگان دعوت کرد تا طی یک کنفرانس، قوانین و مقررات ورزش ابداعی اش را در حضور اساتید کالج تشریح کند. مورگان هم کنفرانس را در سالن ورزشی کالج تشکیل داد. جایی که تعدادی از دانشجویان را به دو گروه تقسیم کرده بود و در حالی که آنها مشغول بازی بودند نقطه نظرات خود را برای اساتید و اعضای کمیته شرح می داد. پروفسور آلفرد.تی.هالستيد در جریان همین کنفرانس و با مــشاهده نحوه این بازي، پیشنهاد داد که این ورزش از مينتونت به واليبال تغيير نام پیدا کند. چراکه حرکت و نمود اصلی این بازي در رد و بدل شدن توپ از روي تور است. مورگان هم این پیشنهاد را پذیرفت و به این ترتیب ورزش ابداعی اش شد والیبال.
با اينكه واليبال در آغاز ورزشی سالني بود و در محل هاي سرپوشيده انجام مي شــد، ولي كم كم توسط خود مردم به زمين هــاي روبـــاز كشـيده شد و به شکل يكي از سرگرمی های محبوب تابستاني در پارک ها و ساحل ها درآمد.

بر گرفته از سایت: www.iranvolleyball.com


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:تاریخچه, :: 16:13 :: توسط : ساجد بهبهانی

لحظه‌ای گفته می‌شود که خورشید از صفحه استوای زمین می گذرد و به سوی شمال آسمان می‌رود. این لحظه، لحظه اول برج حمل نامیده می‌شود،و در تقویم هجری خورشیدی با نخستین روز (هرمز روز یا اورمزد روز) از ماه فروردین برابر است. نوروز در تقویم میلادی با ۲۰، ۲۱ یا ۲۲ مارس مطابقت دارد.

در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی به کار برده می‌شود، نوروز، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته می‌شود و روز آغاز سال محسوب نمی‌شود.
واژهٔ نوروز 

واژه نوروز یک اسم مرکب است که از ترکیب دو واژهٔ فارسی «نو»(تازه - جدید.اکنون) و «روز»(رووز-رز-روژ در فارسی میانه به چم خورشید و آفتاب هم بکار می رفته امروز معادل the day ) به وجود آمده است. امروزه در فارسی این نام در دو معنی به‌کار می‌رود: 

۱) نوروز عام: روز آغاز اعتدال بهاری(برابری شب و روز) و آغاز سال نو
۲) نوروز خاص: روز ششم فروردین با نام «روز خرداد»

ایرانیان باستان از نوروز به عنوان ناوا سرِدا یعنی سال نو یاد می‌کردند. مردمان ایرانی آسیای میانه نیز در زمان سغدیان و خوارزمشاهیان، نوروز را نوسارد و نوسارجی به معنای سال نو می‌نامیدند.
واژه نوروز در الفبای لاتین 

در متن‌های گوناگون لاتین، بخش نخست واژه نوروز با املای No،Now،Nov وNew Naw و بخش دوم آن با املای Ruz، Rooz و Rouz نوشته شده است. در برخی از مواقع این دو بخش پشت سر هم و در برخی با فاصله نوشته می‌شوند . در تلفظ خراسانی و فارسی میانه آنرا به شکل Newrouz نیروز تلفظ می کرده اند که بسیار شبیه به نیوروز است و ترجمه آن می شود روز جدیدیا همان اولین روز سال نو.

اما به باور احسان یارشاطر بنیان‌گذار دانشنامه ایرانیکا، نگارش این واژه در الفبای لاتین با توجه به قواعد آواشناسی، به شکل Nowruz توصیه می‌شود. این شکل از املای واژه نوروز، هم‌اکنون در نوشته‌های یونسکو و بسیاری از متون سیاسی به کار می‌رود.
پیشینه 

منشأ و زمان پیدایش نوروز، به درستی معلوم نیست. در برخی از متن‌های کهن ایران ازجمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متن‌ها، کیومرث به‌عنوان پایه‌گذار نوروز معرفی شده‌است. پدید آوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده‌است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بر روی تخت نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو نامیدند.

برخی از روایت‌های تاریخی، آغاز نوروز را به بابلیان نسبت می‌دهد. بر طبق این روایت‌ها، رواج نوروز در ایران به ۵۳۸ سال قبل از میلاد یعنی زمان حمله کورش بزرگ به بابل بازمی‌گردد.همچنین در برخی از روایت‌ها، از زرتشت به‌عنوان بنیان‌گذار نوروز نام برده شده‌است. اما در اوستا (دست کم در گاتها) نامی از نوروز برده نشده‌است.
نوروز در زمان سلسله هخامنشیان 

کوروش دوم بنیان‌گذار هخامنشیان، نوروز را در سال ۵۳۸ قبل از میلاد، جشن ملی اعلام کرد. وی در این روز برنامه‌هایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکان‌های همگانی و خانه‌های شخصی و بخشش محکومان اجرا می‌نمود. این آیین‌ها در زمان دیگر پادشاهان هخامنشی نیز برگزار می‌شده‌است. در زمان داریوش یکم، مراسم نوروز در تخت جمشید برگزار می‌شد. البته در سنگ‌نوشته‌های به‌جا مانده از دوران هخامنشیان، به‌طور مستقیم اشاره‌ای به برگزاری نوروز نشده‌است.اما بررسی‌ها بر روی این سنگ‌نوشته‌ها نشان می‌دهد که مردم در دوران هخامنشیان با جشن‌های نوروز آشنا بوده‌اند، و هخامنشیان نوروز را با شکوه و بزرگی جشن می‌گرفته‌اند. شواهد نشان می‌دهد داریوش اول هخامنشی، به مناسبت نوروز در سال ۴۱۶ قبل از میلاد سکه‌ای از جنس طلا ضرب نمود که در یک سوی آن سربازی در حال تیراندازی نشان داده شده‌است.

در دوران هخامنشی، جشن نوروز در بازه‌ای زمانی میان ۲۱ اسفند تا ۱۹ اردیبهشت برگزار می‌شده‌است.[۱۲]
نوروز در زمان اشکانیان و ساسانیان 

در زمان اشکانیان و ساسانیان نیز نوروز گرامی داشته می‌شد. در این دوران، جشن‌های متعددی در طول یک سال برگزار می‌شد که مهمترین آنها نوروز و مهرگان بود. برگزاری جشن نوروز در دوران ساسانیان چند روز (دست کم شش روز) طول می‌کشید و به دو دوره نوروز کوچک و نوروز بزرگ تقسیم می‌شد. نوروز کوچک یا نوروز عامه به مدت پنج روز، از یکم تا پنجم فروردین گرامی داشته می‌شد و روز ششم فروردین (خردادروز)، جشن نوروز بزرگ یا نوروز خاصه برپا می‌شد.در هر یک از روزهای نوروز عامه، طبقه‌ای از طبقات مردم (دهقانان، روحانیان، سپاهیان، پیشه‌وران و اشراف) به دیدار شاه می‌آمدند و شاه به سخنان آنها گوش می‌داد و برای حل مشکلات آنها دستور صادر می‌کرد. در روز ششم، شاه حق طبقات گوناگون مردم را ادا کرده بود و در این روز، تنها نزدیکان شاه به حضور وی می‌آمدند.
شواهدی وجود دارد که در دوران ساسانی سال‌های کبیسه رعایت نمی‌شده‌است. بنابراین نوروز هر چهار سال، یک روز از موعد اصلی خود (آغاز برج حمل) عقب می‌ماند و درنتیجه زمان نوروز در این دوران همواره ثابت نبود و در فصل‌های گوناگون سال جاری بود.

اردشیر بابکان، بنیان گذار سلسله ساسانیان، در سال ۲۳۰ میلادی از دولت روم که از وی شکست خورده بود، خواست که نوروز را در این کشور به رسمیت بشناسند. این درخواست مورد پذیرش سنای روم قرار گرفت و نوروز در قلمرو روم به Lupercal معروف شد.
در دوران ساسانیان، ۲۵ روز پیش از آغاز بهار، در دوازده ستون که از خشت خام برپا می‌کردند، انواع حبوبات و غلات (برنج، گندم، جو، نخود، ارزن، و لوبیا) را می‌کاشتند و تا روز شانزدهم فروردین آنها را جمع نمی‌کردند. هر کدام از این گیاهان که بارورتر شود، در آن سال محصول بهتری خواهد داد. در این دوران همچنین متداول بود که در بامداد نوروز، مردم به یکدیگر آب بپاشند.[۱۳] از زمان هرمز اول مرسوم شد که مردم در شب نوروز آتش روشن نمایندهمچنین از زمان هرمز دوم، رسم دادن سکه در نوروز به‌عنوان عیدی متداول شد.
نوروز پس از اسلام 

نقشی از جشن چهارشنبه سوری در عمارت چهل ستون

از برگزاری آیین‌های نوروز در زمان امویان نشانه‌ای در دست نیست و در زمان عباسیان نیز به نظر می‌رسد که خلفا گاهی برای پذیرش هدایای مردمی، از نوروز استقبال می‌کرده‌اند. با روی کار آمدن سلسله‌های سامانیان و آل بویه، جشن نوروز با گستردگی بیشتری برگزار شد.

در دوران سلجوقیان، به دستور جلال‌الدین ملک‌شاه سلجوقی تعدادی از ستاره شناسان ایرانی از جمله خیام برای بهترسازی گاهشمار ایرانی گرد هم آمدند. این گروه، نوروز را در یکم بهار (ورود آفتاب به برج حمل) قرار دادند و جایگاه آن را ثابت نمودند.[۱۱] بر اساس این گاهشمار که به تقویم جلالی معروف شد، برای ثابت ماندن نوروز در آغاز بهار، مقرر شد که حدوداً هر چهار سال یک‌بار (گاهی هر پنج سال یک بار)، تعداد روزهای سال را به‌جای ۳۶۵ روز برابر با ۳۶۶ روز در نظر بگیرند. این گاهشمار از سال ۳۹۲ هجری آغاز شد.
نوروز در دوران صفویان نیز برگزار می‌شد. در سال ۱۵۹۷ میلادی، شاه عباس صفوی مراسم نوروز را در عمارت نقش جهان اصفهان برگزار نمود و این شهر را پایتخت همیشگی ایران اعلام نمود.

بر گرفته از:ویکی پدیا =دانشنامه آزاد


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 19:18 :: توسط : ساجد بهبهانی

پیشتر، ایرانیان (مردم سراسر ایران زمین) روز پس از شب یلدا (یكم دی ماه) را خور روز و دی گان؛ می خواندند و به استراحت می پرداختند و تعطیل عمومی بود. در این روز عمدتاً به این لحاظ از كار دست می كشیدند كه نمی خواستند احیاناً مرتكب بدی كردن شوند كه میترائیسم ارتكاب هر كار بد كوچك را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می شمرد. هرمان هیرت، زبان شناس بزرگ آلمان كه گرامر تطبیقی زبان های آریایی را نوشته است كه پارسی از جمله این زبان ها است نظر داده كه دی- به معنای روز- به این دلیل بر این ماه ایرانی گذارده شده كه ماه تولد دوباره خورشید است. باید دانست كه انگلیسی یك زبان گرمانیك (خانواده زبانهای آلمانی) و از خانواده بزرگ تر زبان های آریایی (آرین) است. هرمان هیرت در آستانه دی گان به دنیا آمده بود و به زادروز خود كه مصادف با تولد دوباره خورشید بود، مباهات بسیار می كرد.


فردوسی به استناد منابع خود، یلدا و خور روز، را به هوشنگ از شاهان پیشدادی ایران (كیانیان كه از سیستان پارس برخاسته بودند) نسبت داده و در این زمینه از جمله گفته است:


كه ما را ز دین بهی ننگ نیست

به گیتی، به از دین هوشنگ نیست

همه راه داد است و آیین مهر

نظر كردن اندر شمار سپهر


آداب شب یلدا در طول زمان تغییر نكرده و ایرانیان در این شب، باقیمانده میوه هایی را كه انبار كرده اند و خشكبار و تنقلات می خورند و دور هم گرد هیزم افروخته و بخاری روشن می نشینند تا سپیده دم بشارت شكست تاریكی و ظلمت و آمدن روشنایی و گرمی (در ایران باستان، از میان نرفتن و زنده بودن خورشید كه بدون آن حیات نخواهد بود) را بدهد، زیرا كه به زعم آنان در این شب، تاریكی و سیاهی در اوج خود است.

واژه یلدا، از دوران ساسانیان كه متمایل به به كارگیری خط (الفبای از راست به چپ) سریانی شده بودند به كار رفته است. یلدا- همان میلاد به معنای زایش- زاد روز یا تولد است كه از آن زبان سامی وارد پارسی شده است. باید دانست كه هنوز در بسیاری از نقاط ایران مخصوصاً در جنوب و جنوب خاوری برای نامیدن بلندترین شب سال، به جای شب یلدا از واژه مركب شب چله (?? روز مانده به جشن سده، شب سیاه و سرد) استفاده می شود?


خور روز (دی گان)- یكم دی ماه- در ایران باستان در عین حال روز برابری انسان ها بود. در این روز همگان از جمله شاه لباس ساده می پوشیدند تا یكسان به نظر آیند و كسی حق دستور دادن به دیگری را نداشت و كارها داوطلبانه انجام می گرفت، نه تحت امر. در این روز جنگ كردن و خونریزی، حتی كشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود. این موضوع را نیروهای متخاصم ایرانیان می دانستند و در جبهه ها رعایت می كردند و خونریزی موقتاً قطع می شد و بسیار دیده شده كه همین قطع موقت جنگ، به صلح طولانی و صفا انجامیده بود. 

برگرفته از سایت:www.tebyan.net


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 19:16 :: توسط : ساجد بهبهانی

مظفرالدين شاه با علاقه‌ی فطري که نسبت به اشياء عجيب داشت، اولين کسي بود که اتومبيل را به ايران آورد. وي در طي سه سفري که به فرنگ کرد، از اين کالسکه‌هاي آتشين، خوشش آمد. کالسکه‌هاي آتشين، خوشش آمد. کالسکه‌اي که بدون اسب با سروصداي فراوان حرکت مي‌کرد و با سرعت قدم‌زدن آدمي جلو مي‌رفت.

اولين کالسکه‌ی آتشين يا اتومبيل از نوع بخار بود. با ديگي از آب و آتشخانه‌اي زير آن و کلي دردسر که بر آن متصور مي‌شد. اين اتومبيل بسيار غير‌کارآمد و تفنني به حساب مي آمد. ولي مظفرالدين شاه اهل تفنن بود. پس، آن را با هزار زحمت به ايران آورد.
اشراف و درباريان هم به تأسي از شاه، به دنبال کالسکه آتشي آمدند و تهران جولانگاه اين وسيله‌ی عجيب و نو‌ظهور شد.

کالسکه‌خانه‌هاي خيابان چراغ گاز [چراغ برق بعدي]، تبديل به گاراژخانه شد. اسب‌ها با چشمان درشت و سياه‌شان با حسرت به اين آهن‌هاي پر سر و صدا نگاه مي‌کردند. شوفرها يا رانندگان که به جاي سورچيان پشت اين کوه آهن مي‌نشستند، به ديگران فخر مي‌فروختند و پشت چشم نازک مي‌کردند. شرکت‌هاي خارجي نيز که علاقه‌ی ايرانيان را به اين وسيله‌ی نقليه ديدند، شروع به افتتاح کمپاني‌هاي خود و وارد کردن انبوهي از اتومبيل‌ها کردند. کمپاني فورد، بيوک، دوج، هودسن، پونتياک، رنو، ريو، گراهام، جمس و... و ده‌ها شرکت و کمپاني ديگر مثل قارچ در خيابان چراغ برق رویيدند. حالا همه به دنبال ماشين بودند. قيمت‌ها هم در نوع خود جالب بود. ماشين‌هاي سواري بين سيصد تا سيصد و پنجاه تومان بود که در نوع خود پول هنگفتي به حساب مي‌آمد.

تا سال‌ها پس از ظهور اين وسيله‌ی آتشين هنوز مردم بسياري با همان وسايل قديمي همچون اسب و قاطر و کالسکه و گاري جا‌به‌جا مي‌شدند. ترس عده‌اي از اتومبيل، تا آن حد بود که حتي از صدايش فرار کرده، کنار و گوشه‌اي مخفي مي‌شدند و دسته‌ی ديگري جرأت سوار شدنش را نمي‌کردند و جماعتي آن را مَرکب شيطان تصور مي‌کردند که راکبش را به سوي جهنم مي‌برد و تصور مي‌کردند با سوار شدن درآن مرتکب گناه کبيره مي‌شوند. سوارشوندگان نيز که بسياري در آن دچار سرگيجه و تهوع و حال به‌هم‌خوردگي شده با يک نشستن در آن، براي هميشه از آن توبه مي‌خوردگي شده با يک نشستن در آن، براي هميشه از آن توبه مي‌کردند.

با آمدن اتومبيل، مشکلات آن هم وارد کشور شد. سروصدا، دود و آلودگي و از همه مهم‌تر، تصادف‌هاي سنگين که گاه منجر به جرح و مرگ مي‌شد. قوانين هم که ناقص بود و به عَهد کالسکه و گاري مربوط مي‌شد. تا قوانين جديد وضع شود، بسياري هلاک شدند. نبود خيابان‌هاي صاف و هموار و عدم رعايت حق‌تقدم در سر چهارراه‌ها و در خيابان‌ها که بايد به آن کوچه گفت، عامل اصلي اين مشکلات بود. 

برگرفته از سایت:www.gozine2.ir


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, :: 19:11 :: توسط : ساجد بهبهانی

حافظ شیرازی، شمس الدین محمد

(سال و محل تولد: 726 هـ.ق- شیراز ، سال و محل وفات: 791 هـ.ق- شیراز)

شمس الدین محمد حافظ ملقب به خواجه حافظ شیرازی و مشهور به لسان الغیب از مشهورترین شعرای تاریخ ایران زمین است که تا نام ایران زنده و پا برجاست نام وی نیز جاودان خواهد بود.

با وجود شهرت والای این شاعران گران مایه در خصوص دوران زندگی حافظ بویژه زمان به دنیا آمدن او اطلاعات دقیقی در دست نیست ولی در حدود سال 726 ه.ق در شهر شیراز به دنیا آمد است.

اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاء الدین نام داشته و در دوره سلطنت اتابکان فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرده است. شمس الدین از دوران طفولیت به مکتب و مدرسه روی آوردو آموخت سپری نمودن علوم و معلومات معمول زمان خویش به محضر علما و فضلای زادگاهش شتافت و از این بزرگان بویژه قوام الدین عبدا... بهره ها گرفت.

خواجه در دوران جوانی بر تمام علوم مذهبی و ادبی روزگار خود تسلط یافت.

او هنوز دهه بیست زندگی خود را سپری ننموده بود که به یکی از مشاهیر علم و ادب دیار خود تبدل شد. وی در این دوره علاوه بر اندوخته عمیق علمی و ادبی خود قرآن را نیز کامل از حفظ داشت و از این روی تخلص حافظ بر خود نهاد.

دوران جوانی حافظ مصادف بود با افول سلسله محلی اتابکان فارس و این ایالات مهم به تصرف خاندان اینجو در آمده بود. حافظ که در همان دوره به شهرت والایی دست یافته بود مورد توجه و امرای اینجو قرار گرفت و پس از راه یافتن به دربار آنان به مقامی بزرگ نزد شاه شیخ جمال الدین ابواسحاق حاکم فارس دست یافت.

دوره حکومت شاه ابواسحاق اینجو توأم با عدالت و انصاف بود و این امیر دانشمند و ادب دوست در دوره حکمرانی خود که از سال 742 تا 754 ه.ق بطول انجامید در عمرانی و آبادانی فارس و آسایش و امنیت مردم این ایالت بویژه شیراز کوشید.

حافظ از لطف امیرابواسحاق بهره مند بود و در اشعار خود با ستودن وی در القابی همچون (جمال چهره اسلام) و (سپهر علم وحیاء) حق شناسی خود را نسبت به این امیر نیکوکار بیان داشت.

پس از این دوره صلح و صفا امیر مبارزه الدین مؤسس سلسله آل مظفر در سال 754 ه.ق بر امیر اسحاق چیره گشت و پس از آنکه او را در میدان شهر شیراز به قتل رساند حکومتی مبتنی بر ظلم و ستم و سخت گیری را در سراسر ایالت فارس حکمفرما ساخت.

امیر مبارز الدین شاهی تند خوی و متعصب و ستمگر بود.حافظ در غزلی به این موضوع چنین اشاره می کند:

راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی ----- خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ ----- که زسر پنجه شاهین قضا غافل بود

لازم به ذکر است حافظ در معدود مدایحی که گفته است نه تنها متانت خود را از دست نداده است بلکه همچون سعدی ممدوحان خود را پند داده و کیفر دهر و ناپایداری این دنیا و لزوم رعایت انصاف و عدالت را به آنان گوشزد کرده است.

اقدامات امیر مبارزالدین با مخالفت و نارضایتی حافظ مواجه گشت و وی با تاختن بر اینگونه اعمال آن را ریاکارانه و ناشی از خشک اندیشی و تعصب مذهبی قشری امیر مبارز الدین دانست.

سلطنت امیر مبارز الدین مدت زیادی به طول نیانجامید و در سال 759 ه.ق دو تن از پسران او شاه محمود و شاه شجاع که از خشونت بسیار امیر به تنگ آمده بودند توطئه ای فراهم آورده و پدر را از حکومت خلع کردند. این دو امیر نیز به نوبه خود احترام فراوانی به حافظ می گذاشتند و از آنجا که بهره ای نیز از ادبیات و علوم داشتند شاعر بلند آوازه دیار خویش را مورد حمایت خاص خود قرار دادند.




اواخر زندگی شاعر بلند آوازه ایران همزمان بود با حمله امیر تیمور و این پادشاه بیرحم و خونریز پس از جنایات و خونریزی های فراوانی که در اصفهان انجام داد و از هفتاد هزار سر بریده مردم آن دیار چند مناره ساخت روبه سوی شیراز نهاد.

مرگ حافظ احتمالاً در سال 971 ه.ق روی داده است و حافظ در گلگشت مصلی که منطقه ای زیبا و با صفا بود و حافظ علاقه زیادی به آن داشت به خاک سپرده شد و از آن پس آن محل به حافظیه مشهور گشت.

نقل شده است که در هنگام تشییع جنازه خواجه شیراز گروهی از متعصبان که اشعار شاعر و اشارات او به می و مطرب و ساقی را گواهی بر شرک و کفروی می دانستند مانع دفن حکیم به آیین مسلمانان شدند.

در مشاجره ای که بین دوستداران شاعر و مخالفان او در گرفت سرانجام قرار بر آن شد تا تفألی به دیوان خواجه زده و داوری را به اشعار او واگذارند. پس از باز کردن دیوان اشعار این بیت شاهد آمد:

قدیم دریغ مدار از جنازه حافظ ----- که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت

حافظ بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند و بر خلاف سعدی به جز یک سفر کوتاه به یزد و یک مسافرت نیمه تمام به بندر هرمز همواره در شیراز بود.

وی در دوران زندگی خود به شهرت عظیمی در سر تا سر ایران دست یافت و اشعار او به مناطقی دور دست همچون هند نیز راه یافت.

نقل شده است که وی مورد احترام فراوان سلاطین آل جلایر و پادشاهان بهمنی دکن هندوستان قرار داشت و پادشاهان زیادی او را به پایتخت های خود دعوت کردند. حافظ تنها دعوت محمود شاه بهمنی را پذیرفت و عازم آن سرزمین شد ولی چون به بندر هرمز رسید و سوار کشتی شد طوفانی در گرفت و خواجه که در خشکی، آشوب و طوفان حوادث گوناگونی را دیده بود نخواست خود را گرفتار آشوب دریا نیز بسازد از این رو از مسافرت شد.

شهرت اصلی حافظ و رمز پویایی جاودانه آوازه او به سبب غزلسرایی و سرایش غزل های بسیار زیباست. 

برگرفته از سایت:رشد


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: 16:37 :: توسط : ساجد بهبهانی

چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنيا رحلت فرمود، به گفته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن علي (ع ) امامت و رهبري شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبري جامعه گرديد. امام حسين (ع ) مي ديد که معاويه با اتکا به قدرت اسلام ، بر اريکه حکومت اسلام به ناحق تکيه زده ، سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامي و قوانين خداوند است ، و از اين حکومت پوشالي مخرب به سختي رنج مي برد، ولي نمي توانست دستي فراز آورد و قدرتي فراهم کند تا او را از جايگاه حکومت اسلامي پايين بکشد، چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعي مشابه او داشت .
امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشکار سازد و به سازندگي قدرت بپردازد، پيش از هر جنبش و حرکت مفيدي به قتلش مي رساند، ناچار دندان بر جگر نهاد و صبر را پيشه ساخت که اگر برمي خاست ، پيش از اقدام به دسيسه کشته مي شد، و از اين کشته شدن هيچ نتيجه اي گرفته نمي شد.
بنابراين تا معاويه زنده بود، چون برادر زيست و علم مخالفتهاي بزرگ نيفراخت ، جز آن که گاهي محيط و حرکات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم را به آينده نزديک اميدوار مي ساخت که اقدام مؤثري خواهد نمود. و در تمام طول مدتي که معاويه از مردم براي ولايت عهدي يزيد، بيعت مي گرفت ، حسين به شدت با او مخالفت کرد، و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و ولي عهدي او را نپذيرفت و حتي گاهي سخناني تند به معاويه گفت و يا نامه اي کوبنده براي او نوشت .
معاويه هم در بيعت گرفتن براي يزيد، به او اصراري نکرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ...


قيام حسيني
يزيد پس از معاويه بر تخت حکومت اسلامي تکيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند،و براي اين که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت کند، مصمم شد براي نامداران و شخصيتهاي اسلامي پيامي بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور، نامه اي به حاکم مدينه نوشت و در آن يادآور شد که براي من از حسين (ع ) بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان . حاکم اين خبر را به امام حسين (ع ) رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين فرمود:
"انا لله و انا اليه راجعون و علي الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل  يزيد آن گاه که افرادي چون يزيد، (شراب خوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاک که حتي ظاهر اسلام را هم مراعات نمي کند) بر مسند حکومت اسلامي بنشيند، بايد فاتحه اسلام را خواند. (زيرا اين گونه زمامدارها با نيروي اسلام و به نام اسلام ، اسلام را از بين مي برند.)
امام حسين (ع ) مي دانست اينک که حکومت يزيد را به رسميت نشناخته است ، اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانند، لذا به امر پروردگار، شبانه و مخفي از مدينه به سوي مکه حرکت کرد. آمدن آن حضرت به مکه ، همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد، در بين مردم مکه و مدينه انتشار يافت ، و اين خبر تا به کوفه هم رسيد. کوفيان از امام حسين (ع ) که در مکه بسر مي برد دعوت کردند تا به سوي آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل ، پسر عموي خويش را به کوفه فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفي را از نزديک ببيند و برايش بنويسد. مسلم به کوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اي روبرو شد، هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت کردند، و مسلم هم نامه اي به امام حسين (ع ) نگاشت و حرکت فوري امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسين (ع ) کوفيان را به خوبي مي شناخت ، و بي وفايي و بي ديني شان را در زمان حکومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد کرد، و ليکن براي اتمام حجت و اجراي اوامر پروردگار تصميم گرفت که به سوي کوفه حرکت کند.
با اين حال تا هشتم ذي حجه ، يعني روزي که همه مردم مکه عازم رفتن به "مني " بودند و هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مکه برساند، آن حضرت در مکه ماند و در چنين روزي با اهل بيت و ياران خود، از مکه به طرف عراق خارج شد و با اين کار هم به وظيفه خويش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پيغمبر امت ، يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نکرده ، بلکه عليه او قيام کرده است .
يزيد که حرکت مسلم را به سوي کوفه دريافته و از بيعت کوفيان با او آگاه شده بود، ابن زياد را (که از پليدترين ياران يزيد و از کثيفترين طرفداران حکومت بني اميه بود) به کوفه فرستاد. ابن زياد از ضعف ايمان و دورويي و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهديد ارعاب ، آنان را از دور و بر مسلم پراکنده ساخت ، و مسلم به تنهايي با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت ، و پس از جنگي دلاورانه و شگفت ، با شجاعت شهيد شد.
(سلام خدا بر او باد). و ابن زياد جامعه دورو و خيانتکار و بي ايمان کوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت ، و کار به جايي رسيد که عده اي از همان کساني که براي امام (ع ) دعوت نامه نوشته بودند، سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
امام حسين (ع ) از همان شبي که از مدينه بيرون آمد، و در تمام مدتي که در مکه اقامت گزيد، و در طول راه مکه به کربلا، تا هنگام شهادت ، گاهي به اشاره ، گاهي به اعلان مي داشت که : "مقصود من از حرکت ، رسوا ساختن حکومت ضد اسلامي يزيد و صراحت ، برپاداشتن امر به معروف و نهي از منکر و ايستادگي در برابر ظلم و ستمگري است و جز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدي هدفي ندارم .
و اين مأموريتي بود که خداوند به او واگذار نموده بود، حتي اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسيري خانواده اش اتمام پذيرد. رسول گرامي (ص ) و اميرمؤمنان (ع) و حسن بن علي (ع ) پيشوايان پيشين اسلام ، شهادت امام حسين (ع ) را بارها بيان فرموده بودند. حتي در هنگام ولادت امام حسين (ع )، و خود امام حسين (ع ) به  رسول گرانمايه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود.
علم امامت مي دانست که آخر اين سفر به شهادتش مي انجامد، ولي او کسي نبود که در برابر دستور آسماني و فرمان خدا براي جان خود ارزشي قائل باشد، يا از اسارت خانواده اش واهمه اي به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را کرامت و شهادت را سعادت مي پنداشت . (سلام ابدي خدا بر او باد) .
خبر "شهادت حسين (ع ) در کربلا" به قدري در اجتماع اسلامي مورد گفتگو واقع شده بود که عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته ، از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن علي (ع ) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدينسان حرکت امام حسين (ع ) با آن درگيريها و ناراحتيها احتمال کشته شدنش را در اذهان عامه تشديد کرد. بويژه که خود در طول راه مي فرمود: "من کان باذلا فينا مهجته و موطنا علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا.
هر کس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد، همراه ما بيايد. و لذا در بعضي از دوستان اين توهم پيش آمد که حضرتش را از اين سفر منصرف سازند.
غافل از اين که فرزند علي بن ابي طالب (ع ) امام و جانشين پيامبر، و از ديگران به وظيفه خويش آگاهتر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد کشيد.
باري امام حسين (ع ) با همه اين افکار و نظريه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خويش ادامه داد، و کوچکترين خللي در تصميمش راه نيافت .
سرانجام ، رفت ، و شهادت را دريافت . نه خود تنها، بلکه با اصحاب و فرزندان که هر يک ستاره اي درخشان در افق اسلام بودند، رفتند و کشته شدند، و خونهايشان شنهاي گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد يزيد (باقي مانده بسترهاي گناه آلود خاندان اميه ) جانشين رسول خدا نيست ، و اساسا اسلام از بني اميه و بني اميه از اسلام جداست .
راستي هرگز انديشيده ايد اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرين حسين (ع ) به وقوع نمي پيوست و مردم يزيد را خليفه پيغمبر (ص ) مي دانستند، و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوترانيهاي او و عمالش را مي شنيدند، چقدر از اسلام متنفر مي شدند، زيرا اسلامي که خليفه پيغمبرش يزيد باشد، به راستي نيز تنفرآور است ... و خاندان پاک حضرت امام حسين (ع ) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت را به گوش مردم برسانند. و شنيديم و خوانديم که در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه متعفن پسر زياد و دربار نکبت بار يزيد، هماره و همه جا دهان گشودند و فرياد زدند، و پرده زيباي فريب را از چهره زشت و جنايتکار جيره خواران بني اميه برداشتند و ثابت کردند که يزيد سگ باز وشرابخوار است ، هرگز لياقت خلافت ندارد و اين اريکه اي که او بر آن تکيه زده جايگاه او نيست . سخنانشان رسالت شهادت حسيني را تکميل کرد، طوفاني در جانها برانگيختند، چنان که نام يزيد تا هميشه مترادف با هر پستي و رذالت و دناءت گرديد و همه آرزوهاي طلايي و شيطانيش چون نقش بر آب گشت . نگرشي ژرف مي خواهد تا بتوان بر همه ابعاد اين شهادت عظيم و پرنتيجه دست يافت .
از همان اوان شهادتش تا کنون ، دوستان و شيعيانش ، و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج مي گذارند، همه ساله سالروز به خون غلتيدنش را، سالروز قيام و شهادتش را با سياه پوشي و عزاداري محترم مي شمارند، و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز مي دارند. پيشوايان مآل انديش و معصوم ما، هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنايتي خاص داشتند.
غير از اين که خود به زيارت مرقدش مي شتافتند و عزايش را بر پا مي داشتند، در فضيلت عزاداري و محزون بودن براي آن بزرگوار، گفتارهاي متعددي ايراد فرموده اند. ابوعماره گويد: "روزي به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسيدم ، فرمود اشعاري در سوگواري حسين براي ما بخوان . وقتي شروع به خواندن نمودم صداي گريه حضرت برخاست ، من مي خواندم و آن عزيز مي گريست ، چندان که صداي گريه از خانه برخاست .
بعد از آن که اشعار را تمام کردم ، امام (ع ) در فضليت و ثواب مرثيه و گرياندن مردم بر امام  حسين (ع ) مطالبي بيان فرمود و نيز از آن جناب است که فرمود: "گريستن و بي تابي کردن در هيچ مصيبتي شايسته نيست مگر در مصيبت حسين بن علي ، که ثواب و جزايي گرانمايه دارد. 
باقرالعلوم ، امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم که يکي از اصحاب بزرگ او است فرمود: "به شيعيان ما بگوييد که به زيارت مرقد حسين بروند، زيرا بر هر شخص باايماني که به امامت ما معترف است ، زيارت قبر اباعبدالله لازم مي باشد. 
امام صادق (ع ) مي فرمايد: "ان زيارة الحسين عليه السلام افضل ما يکون من الاعمال همانا زيارت حسين (ع ) از هر عمل پسنديده اي ارزش و فضيلتش بيشتر است . 
زيرا که اين زيارت در حقيقت مدرسه بزرگ و عظيم است که به جهانيان درس ايمان و عمل صالح مي دهد و گويي روح را به سوي ملکوت خوبيها و پاکدامنيها و فداکاريها پرواز مي دهد. هر چند عزاداري و گريه بر مصايب حسين بن علي (ع )، و مشرف شدن به زيارت قبرش و بازنماياندن تاريخ پرشکوه و حماسه ساز کربلايش ارزش و معياري والا دارد، لکن بايد دانست که نبايد تنها به اين زيارتها و گريه ها و غم گساريدن اکتفا کرد، بلکه همه اين تظاهرات ، فلسفه دين داري ، فداکاري و حمايت از قوانين آسماني را به ما گوشزد مي نمايد، و هدف هم جز اين نيست ، و نياز بزرگ ما از درگاه حسيني آموختن انسانيت و خالي بودن دل از هر چه غير از خداست مي باشد، و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضيه بپردازيم ، هدف مقدس حسيني به فراموشي مي گرايد.


اخلاق و رفتار امام حسين (ع )
با نگاهي اجمالي به 56سال زندگي سراسر خداخواهي و خداجويي حسين (ع )، درمي يابيم که هماره وقت او به پاکدامني و بندگي و نشر رسالت احمدي و مفاهيم عميقي والاتر از درک و ديد ما گذشته است . اکنون مروري کوتاه به زواياي زندگاني آن عزيز، که پيش روي ما است :
جنابش به نماز و نيايش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسياري و حتي در آخرين شب  داشت . گاهي در شبانه روز صدها رکعت نماز مي گزاشت .
زندگي دست از نياز و دعا برنداشت ، و خوانده ايم که از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خداي خويش به خلوت بنشيند. و فرمود: "خدا مي داند که من نماز و تلاوت قرآن و دعاي زياد و استغفار را دوست دارم  حضرتش بارها پياده به خانه کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد.
ابن اثير در کتاب "اسد الغابة " مي نويسد: "کان الحسين رضي الله عنه فاضلا کثير الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال الخير جميعها. حسين (ع ) بسيار روزه مي گرفت و نماز مي گزارد و به حج مي رفت و صدقه مي داد و همه کارهاي پسنديده را انجام مي داد. 
شخصيت حسين بن علي (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشکوه بود که وقتي با برادرش امام مجتبي (ع ) پياده به کعبه مي رفتند، همه بزرگان و شخصيتهاي اسلامي باحترامشان از مرکب پياده شده ، همراه آنان راه مي پيمودند.
احترامي که جامعه براي حسين (ع ) قائل بود، بدان جهت بود که او با مردم زندگي مي کرد - از مردم و معاشرتشان کناره نمي جست - با جان جامعه هماهنگ بود، چونان ديگران از مواهب و مصائب يک اجتماع برخوردار بود، و بالاتر از همه ايمان بي تزلزل او به خداوند، او را غم خوار و ياور مردم ساخته بود.
و گرنه ، او نه کاخهاي مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمي بستند، و حرم رسول الله (ص ) را براي او خلوت نمي کردند... اين روايت يک نمونه از اخلاق اجتماعي اوست ، بخوانيم :
روزي از محلي عبور مي فرمود، عده اي از فقرا بر عباهاي پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره هاي خشکي مي خوردند، امام حسين (ع ) مي گذشت که تعارفش کردند و او هم پذيرفت ، نشست و تناول فرمود و آن گاه بيان داشت : "ان الله لا يحب المتکبرين "، خداوند متکبران را دوست نمي دارد. 
پس فرمود: "من دعوت شما را اجابت کردم ، شما هم دعوت مرا اجابت کنيد.
آنها هم دعوت آن حضرت را پذيرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد و بدين ترتيب پذيرايي گرمي (31) هر چه در خانه موجود است به ضيافتشان بياورند، از آنان به عمل آمد، و نيز درس تواضع و انسان دوستي را با عمل خويش به جامعه آموخت .
شعيب بن عبدالرحمن خزاعي مي گويد: "چون حسين بن علي (ع ) به شهادت رسيد، بر پشت مبارکش آثار پينه مشاهده کردند، علتش را از امام زين العابدين (ع ) پرسيدند، فرمود اين پينه ها اثر کيسه هاي غذايي است که پدرم شبها به دوش مي کشيد و به خانه  زنهاي شوهرمرده و کودکان يتيم و فقرا مي رسانيد.
شدت علاقه امام حسين (ع ) را به دفاع از مظلوم و حمايت از ستم ديدگان مي توان در داستان "ارينب وهمسرش عبدالله بن سلام " دريافت ، که اجمال و فشرده اش را در اين جا متذکر مي شويم : يزيد به زمان ولايت عهدي ، با اين که همه نوع وسايل شهوتراني و کام جويي و کامروايي از قبيل پول ، مقام ، کنيزان رقاصه و... در اختيار داشت ، چشم ناپاک و هرزه اش را به بانوي شوهردار عفيفي دوخته بود.
پدرش معاويه به جاي اين که در برابر اين رفتار زشت و ننگين عکس العمل کوبنده اي نشان دهد، با حيله گري و دروغ پردازي و فريبکاري ، مقدماتي فراهم ساخت تا زن پاکدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلوده پسرش يزيد بکشاند. حسين بن علي (ع ) از قضيه باخبر شد، در برابر اين تصميم زشت ايستاد و نقشه شوم معاويه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از يکي از قوانين اسلام ، زن را به شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدي و تجاوز يزيد را از خانواده مسلمان و پاکيزه اي قطع نمود و با اين کار همت و غيرت الهي اش را نمايان و علاقه مندي خود را به حفظ نواميس جامعه مسلمانان ابراز داشت ، و اين رفتار داستاني شد که در مفاخر آل علي (ع ) و دناءت و ستمگري بني اميه ، براي هميشه در تاريخ به يادگار  ماند. 
علائلي در کتاب "سمو المعني " مي نويسد:
"ما در تاريخ انسان به مردان بزرگي برخورد مي کنيم که هر کدام در جبهه و جهتي عظمت و بزرگي خويش را جهان گير ساخته اند، يکي در شجاعت ، ديگري در زهد، آن ديگري در سخاوت ، و... اما شکوه و بزرگي امام حسين (ع ) حجم عظيمي است که ابعاد بي نهايتش هر يک مشخص کننده يک عظمت فراز تاريخ است ، گويا او جامع همه (34) والاييها و فرازمنديها است .
آري ، مردي که وارث بي کرانگي نبوت محمدي است ، مردي که وارث عظمت عدل و مروت پدري چون حضرت علي (ع ) است و وارث جلال و درخشندگي فضيلت مادري چون حضرت فاطمه (س ) است ، چگونه نمونه برتر و والاي عظمت انسان و نشانه آشکار فضيلتهاي خدايي نباشد. درود ما بر او باد که بايد او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهيم .
امام حسين (ع ) و حکايت زيستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنها نمونه يک بزرگ مرد تاريخ را براي ما مجسم مي سازد، بلکه او با همه خويشتن ، آيينه تمام نماي فضيلتها، بزرگ منشيها، فداکاريها، جان بازيها، خداخواهيها وخداجوييها مي باشد، او به تنهايي مي تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشريت را ضامن گردد. بودن و رفتنش ، معنويت و فضيلتهاي انسان را ارجمند نمود. 

برگرفته از سایت:www.valiasr-aj.com


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:, :: 16:30 :: توسط : ساجد بهبهانی

در گذشته دستگاه‌های مختلف مکانیکی ساده‌ای مثل خط‌کش محاسبه و چرتکه نیز رایانه خوانده می‌شدند. در برخی موارد از آن‌ها به‌عنوان رایانه قیاسی نام برده می‌شود. البته لازم به ذکر است که کاربرد واژه رايانه آنالوگ در علوم مختلف بيش از اين است که به چرتکه و خطکش محاسبه محدود شود. به طور مثال در علوم الکترونيک، مخابرات و کنترل روشی برای محاسبه مشتق و انتگرال توابع رياضی و معادلات ديفرانسيل توسط تقويت کننده های عملياتی، مقاومت، سلف و خازن متداول است که به مجموعه سيستم مداری Analog Computer گفته می شود . چرا که برخلاف رایانه‌های رقمی، اعداد را نه به‌صورت اعداد در پایه دو بلکه به‌صورت کمیت‌های فیزیکی متناظر با آن اعداد نمایش می‌دهند. چیزی که امروزه از آن به‌عنوان «رایانه» یاد می‌شود در گذشته به عنوان «رایانه رقمی (دیجیتال)» یاد می‌شد تا آن‌ها را از انواع «رایانه آنالوگ» جدا سازند.

به تصریح دانشنامه انگلیسی ویکی‌پدیا، بدیع‌الزمان ابوالعز بن اسماعیل بن رزاز جَزَری (درگذشتهٔ ۶۰۲ ق.) یکی از نخستین ماشین‌های اتوماتا را که جد رایانه‌های امروزین است، ساخته بوده است. این مهندس مکانیک مسلمان از دیاربکر در شرق آناتولی بوده است. رایانه یکی از دو چیز برجسته‌ای است که بشر در سدهٔ بیستم اختراع کرد. دستگاهی که بلز پاسکال در سال ۱۶۴۲ ساخت اولین تلاش در راه ساخت دستگاه‌های محاسب خودکار بود. پاسکال آن دستگاه را که پس از چرتکه دومیت ابزار ساخت بشر بود، برای یاری رساندن به پدرش ساخت. پدر وی حسابدار دولتی بود و با کمک این دستگاه می‌توانست همه اعدادشش رقمی را با هم جمع و تفریق کند.

لایبنیتز ریاضی‌دان آلمانی نیز از نخستین کسانی بود که در راه ساختن یک دستگاه خودکار محاسبه کوشش کرد. او در سال ۱۶۷۱ دستگاهی برای محاسبه ساخت که کامل شدن آن تا ۱۹۶۴ به درازا کشید. همزمان در انگلستان ساموئل مورلند در سال ۱۶۷۳ دستگاهی ساخت که جمع و تفریق و ضرب می‌کرد.

در سده هجدهم میلادی هم تلاش‌های فراوانی برای ساخت دستگاه‌های محاسب خودکار انجام شد که بیشترشان نافرجام بود. سرانجام در سال ۱۸۷۵ میلادی استیفن بالدوین نخستین دستگاه محاسب را که هر چهار عمل اصلی را انجام می‌داد، به نام خود ثبت کرد.

از جمله تلاش‌های نافرجامی که در این سده صورت گرفت، مربوط به چارلز ببیج ریاضی‌دان انگلیسی است. وی در آغاز این سده در سال ۱۸۱۰ در اندیشهٔ ساخت دستگاهی بود که بتواند بر روی اعداد بیست و شش رقمی محاسبه انجام دهد. او بیست سال از عمرش را در راه ساخت آن صرف کرد اما در پایان آن را نیمه‌کاره رها کرد تا ساخت دستگاهی دیگر که خود آن را دستگاه تحلیلی می‌نامید آغاز کند. او می‌خواست دستگاهی برنامه‌پذیر بسازد که همه عملیاتی را که می‌خواستند دستگاه برروی عددها انجام دهد، قبلا برنامه‌شان به دستگاه داده شده باشد. قرار بود عددها و درخواست عملیات برروی آن‌ها به یاری کارت‌های سوراخ‌دار وارد شوند. بابیچ در سال ۱۸۷۱ مرد و ساخت این دستگاه هم به پایان نرسید.

کارهای بابیچ به فراموشی سپرده شد تا این که در سال ۱۹۴۳ و در بحبوحه جنگ جهانی دوم دولت آمریکا طرحی سری برای ساخت دستگاهی را آغاز کرد که بتواند مکالمات رمزنگاری‌شدهٔ آلمانی‌ها را رمزبرداری کند. این مسئولیت را شرکت آی‌بی‌ام و دانشگاه هاروارد به عهده گرفتند که سرانجام به ساخت دستگاهی به نام ASCC در سال ۱۹۴۴ انجامید. این دستگاه پنج تنی که ۱۵ متر درازا و ۲٫۵ متر بلندی داشت، می‌توانست تا ۷۲ عدد ۲۴ رقمی را در خود نگاه دارد و با آن‌ها کار کند. دستگاه با نوارهای سوراخدار برنامه‌ریزی می‌شد و همهٔ بخش‌های آن مکانیکی یا الکترومکانیکی بود.

برگرفته :ویکی پدیا =دانشنامه  آزاد


ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, :: 22:16 :: توسط : ساجد بهبهانی

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

+<-BlogAutoMessage->
عنوان :
آدرس :

لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 35
بازدید کل : 35071
تعداد مطالب : 48
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1



type=danestaniha&skin=35"> Google
Plus --> وبلاگبازی آنلاین